چیزی شبیه پرداختن به مهارت نجات غریق!
گفتن از محیط زیست در قالب مهار بیابانزایی

چیزی شبیه پرداختن به مهارت نجات غریق است ...
محمد عزیز
واقعا نمیدانم چگونه میتوانم احساسات چند بعدی و عمیقی را که درباره تو و آنچه مربوط به تو در وجودم موج میزند، بیان کنم.
هر چند خواستهای از وبلاگ مهار بیابانزایی گفته شود؛ اما نمیتوانم پیش از آن از خودت و آنچه تو را به عنوان خالق نوشتههایت باید باز شناخت چیزی بیان نکنم.
قلم تو زیبا نیست ...
آنچه از زیبایی که چشم، اندیشه و دل خوانندگان نوشتههایت را و پیش از آن جان و دل آنها که در برهه(ها)یی هم راه و هم کلامت بوده یا هستند را به خود جذب میکند، زیباییها و فضیلتهای گمشدهای است که مانند یک بوستان پر از گل همه را یکجا در درون خودت پروریدهای و سپس با یکی از همان نیکوییها که صداقت نام دارد، الماس شفاف و درخشانی تراش دادهای که سایر زیباییهای درونت را به بیرون میتاباند.
در دریاچه شفاف دلت که مانند دریاچه گَهَر از دور دست کف آن پیداست، گوهرهای رخشانی چون صمیمیت، راستی و راستگویی، امید، انسان دوستی، هنرِ دوست بودن و دوست داشتن، خدا را در این نزدیکی دیدن و …. همچون رنگینکمان، افق در افق زیبایی میآفریند.
و هنر اندیشهات در این است که این بازتاب ملکوتی را در قالب واژهها درآورده و رسا و تأثیرگذار به خوانندگان عرضه میکند.
اما از وبلاگ بگویم. اتفاقاً من هم از جمله کسانی بودم که نمی توانستم چنین نامی را برای وبلاگ محمد درویش هضم کنم. فکر میکردم شاید به دلیل حس و حال محیط کار در بخش تحقیقات بیابان یک نوع جوگیر شدن در کار باشد و موجی است که گذرا خواهد بود.
اما بازدیدهای گاه و بیگاهم از نوشتهها و بازخوردهایش مرا به تدریج با آن چیزی که برانگیزانندهی محمد ما بود، نزدیک کرد. گفتن از محیط زیست در قالب مهار بیابانزایی چیزی شبیه پرداختن به مهارت نجات غریق است در یک ساحل به ظاهر آرام توسط آن کسی که موجهای طوفانی دور دست در افق دیدش هستند اما همراهان (بخوانید هموطنان) اگر صدایی هم بشنوند، ناشنیده میگیرند.
اکنون اما اگر خود او به برپایی چنین فرازنایی برای باز کردن دیدگان هموطنان به آنچه در راه است و نشان دادن آنچه باید کرد، ببالد جای تعجبی نیست؛ چرا که حتا دوستان او از این که وبلاگ او را به کسی معرفی کنند چنان بازخوردی میگیرند که به این معرفی کردن مباهات میکنند و میتوانند ببالند که ماییم که دوستی چون «محمّد درویش» داریم.
هرچند به دلیل مشتری دایمی نبودن حق قضاوت برای خودم قایل نیستم، اما نقاط اوجی که من توفیق درکشان را داشتهام را نمیتوانم بیان نکنم.
-خاطره نویسیهایی که از بازدیدهای مناظر طبیعی ایران داشتهای بی استثنا عالیاند؛
-توجه دادن خوانندگان به چیزهایی که در ظاهر عادی و کوچک شمرده میشوند، اما اگر «یک جور دیگه» به آنها نگاه شود زیبایی و بزرگیشان آشکار میشود؛
-تأثیرگذاریهای خاص و ماندگار بر وقایعی چون پیگیری رسمیت شهادت بومبانان پس از زنده یاد شاه کوه محلی و نیز به بار نشستن خیزش مقابله با قطع درختان دیرزیست به بهانه خرافه پرستی و …؛
-معرفی و فراگیر کردن تلاشهای ال گور در پدیده گرمایش زمین؛
-داشتن نگاهی جهانی اما تلاشی محلی و بومی،
-پرهیز از روشنفکر مآبی و جایگزین کردن دغدغههای مخالفخانی و سیاه نمایی با مسوولیتشناسی و اقدام مثبت؛
-تیزبینی و حساسیت نسبت به وقایع و اقدامات مخرب و یا هماهنگ با محیط زیست؛
-استفادههای به جا و گاه سحرآفرین از تاریخ ادبیات شعر و سخن پارسی؛
-استفاده از نگارههای گاه کمیاب و مؤثر درست در کنار مضمون که بر تأثیرگذاری آن به شدت افزوده است.
و بسیاری دیگر که ذهن ناپویای مرا اکنون بدانها راه نیست.
و نیز پارهای کاستیها:
-انسجام نوشتهها به دلیل انبوهی آنها گاهی تزلزل یافته است. میخواهم بگویم که «کم گوی و گزیده گوی» نه همیشه اما برخی اوقات توصیه به جایی است؛
-در پاسخ به برخی اظهار نظرهای ناموافق گاه عنان از کف رفته است؛
-گاهی هر چند به ندرت کارکرد وبلاگ با محل توزیع جزوات درسی محیط زیست اشتباه شده است.
کلام پایانی آن که
دست پرورد چهار سال و یک روزهات را پاس میداریم و امید آن داریم که اروندهای ۸ ساله و امینهای ۱۱ ساله روزهایی را ببینند که پدرانی فرهیخته چون تو با امید نوشتند و خوانندگانی دلسوخته خواندند و برای داشتن آن تلاش کردند. روزهایی که مردم سرزمین ما قدر موهبت بیهمتای الهی یعنی خاک و آب ایران عزیز را بدانند و آن طور که شایسته فرهنگ دیرپای ماست به راستی گراییم و درست عمل کنیم.
قربانت
مجتبی پاکپرور
۲:۱۷ بامداد-۱۵/۱/۱۳۸۸
گنت بلژیک
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.