آسمانی که همه جا همین رنگ است!

وقتي این خبر را شنيدم[1]، ياد شادروان مهدي اخوان ثالث افتادم كه با هوشمندي و ظرافتي كم نظير پرسيده بود:
... ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است؟
و انگار كه همين رنگ است! دستكم رنگ آسمان محيط زيست، حتا در كشورهاي شمال هم همين رنگ است! ببينيد در كانادا بر سر بچه خوكهاي آبي كه سن اغلب آنها كمتر از 14 روز است، چه ميآورند و چه قصابی بزرگ و تكاندهندهاي در حال رخ دادن است، به نحوي كه مردمان علاقهمند به محيط زيست را واداشته از نخست وزیر كشور بخواهند رأساً چاره جويي كند.

پس اگر اينجا خرس را ميكشند و براي نجات گورخر آسیایی یا ماریتای یوزپلنگ كار چنداني نميتوانند بكنند و ... نبايد افسوس آن سوي آب را خورد!
نجات محيط زيست به ارادهاي فراملّي و معطوف به دانش و قدرت در دو سوي عالم نياز دارد.
و برای مهار واقعی بیابانزایی، باید نخست اندیشههای کهنه و خودمدارانهی افراطی را از ذهنها زدود.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.