گام عملی ایران برای بهرهمندی از انرژی خورشیدی
بیش از دو سال پیش در یادداشتی با
عنوان: «كارمايهي خورشيدي ؛
همان لبخند پروردگار به ايرانيان است»، تأکید کردم که راه سعادت
ایرانیان از شاهراه سبزرنگی به نام «کاربست انرژی خورشیدی» میگذرد؛ موضوعی
که کوشیدم در سند راهبردی 20 ساله
بیابان – چشم انداز 1404 نیز جایگاهی بایسته بیابد.
پس از آن،
گاه و بی گاه در مهار بیابانزایی و هر تریبونی که یافتهام، به این موضوع
پرداختهام: از جمله باید به جابه جایی در تبلیغات
سازندگی (پانلهای خورشیدی به جای سدسازی)! یا رسیدن انرژی خورشیدی به حسینیه امام خمینی
(ره) یا تلاش هندیها برای
تولید 20 هزار مگاوات برق خورشیدی و یا درس شیرینی که میتوان از رخداد تلخ خلیج مکزیکو
گرفت، اشاره کنم.
امروز امّا میخواهم بگویم که ظاهراً استحصال
انرژی خورشیدی در کشور از مرحلهی آرزو میخواهد عبور کند و نخستین
گامهای تحقق این آرزوی سبز دارد عینیت مییابد. چرا که پس از ساخت و
بازگشایی نخستین نیروگاه
خورشیدی کشور در شیراز، اینک از تبریز هم خبر میرسد که دومین نیروگاه هم
کلنگ خورده است و مهمتر آن که علاءالدین
بروجردی، رییس کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی
خبر از افتتاح کارخانه تولید سلولهای فتوولتاییک در بروجرد داده است؛ او
این را هم اضافه کرد که با بهرهبرداری از این کارخانه چند هزار نفر به
صورت مستقیم و غیر مستقیم در این شهرستان دارای شغل میشوند.
به
دیگر سخن، میشود عملاً از سیاستهای محیط زیستی حمایت و پیروی کرد و به
رونق اقتصادی کشور هم کمک نمود؛ موضوعی که دکتر فرود شریفی،
زمانی نهچندان دور نگرانش بود! نبود؟
رد پای انرژی خورشیدی در این تارنما.

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.