یک كشتار شرم‌آور دیگر ... این بار در استان همدان!

 

 

«هنگامي كه جانداري را مي‌كشيد، در دل با او بگوييد: همان نيرويي كه تو را مي‌كشد، مرا هم خواهد كشت و من هم خورده خواهم شد؛ زيرا همان قانوني كه تو را به دست من گرفتار كرد، مرا هم به دست تواناتري گرفتار خواهد كرد.»
جبران خليل جبران – پيامبر و ديوانه

      از جبهه‌ي سبز همدان خبر مي‌رسد كه شوربختانه تمامي يكصد و سي رأس قوچ و ميش ارمني (يكي از گونه‌هاي جانوري ارزشمند طبيعت ايران) موجود در منطقه‌ي «نشر» واقع در 55 كيلومتري مركز استان همدان به دليل مديريت نابخردانه‌ي اداره‌ي كل محيط زيست استان، طعمه‌ي شكارچيان نابكار شده و از بين رفته‌اند. واقعاً بايد افسوس خورد ... گونه‌اي كه با تمهيدات فراوان در طول چند سال اخير توانسته ‌بوديم شمار آن را از سه به يكصد و سي رأس افزايش دهيم، به يكباره و با دستور توقف محيط‌باني در منطقه، همه‌ي آن را از دست داديم!
    مي‌گويم: نكند قرار است آن منطقه كاربري ويژه‌ي اقتصادي يا ... پيدا كند و آن حيوانات بخت برگشته مزاحم بوده‌اند؟!

     مسئولين محترم سازمان حفاظت محيط زيست؛ روي سخنم با شماست!
      در آستانه‌ي چهلمين روز شهادت «يحيي شاه‌كوه محلي» قرار داريم؛ سرباز جان بر كفي كه طبيعت وطن بيش از هر زمان ديگري براي محافظت از خويش به امثال او نيازمند است ... يادمان باشد كه آمارها چه مي‌گويند: درفاصله‌ي دو سرشماري سالهاي 1356 و 1380 حدود 90 درصد از شمار حيات وحش در ايران كاسته شده است. اين آمار تكان‌دهنده حكايت از آن دارد كه روند شتابناك و پس‌رونده‌ي طبيعت ايران كه از ابتداي قرن حاضر آغاز شده است، طي 3 دهه‌ي گذشته نه تنها كاهش نيافته، بلكه ابعاد گسترده‌تري نيز پيدا كرده است. اين روند تا كجا تداوم خواهد يافت؟ سرنوشت طبيعت ايران و زيستمندان بي پناه آن چه خواهد شد؟
     دست‌كم بياييم براي نجات آن ده درصد كاري بكنيم ... بياييم براي محيط‌بانان بي‌پناه طبيعت حرمتي درخور قايل شويم تا آن عاشقان بي توقع طبيعت بدانند كه اگر جانشان را در اين راه از دست مي‌دهند، كسي هست كه يادشان را گرامي دارد و خانواده‌ي عزيزشان را به شايسته‌ترين شيوه‌ي ممكن حرمت نهد.

   


    از دكتر يوسف قريب، پيشكسوت گرانقدر اين حوزه نيز كه روي جلد آخرين شماره از ماهنامه‌ي وزين «دهاتي» (شماره‌ 36 - شهريور 1385) را به همين موضوع اختصاص داده‌اند، صميمانه قدرداني مي‌كنم. 

ادامه نوشته

زمين ؛ سياره‌ي من!

 

      «زمين ؛ سياره‌ي من»، نام يك برنامه‌ي راديويي است كه به همت خانم كاووسي و با اجراي حرفه‌اي و صميمانه‌ي ميراسماعيل ميرفخرايي، مجري نام‌آشناي سال‌هاي دور و نزديك صدا و سيما به روي آنتن رفته است؛ برنامه‌اي كه مي‌كوشد فارغ از خط قرمزهاي مرسوم به حوزه‌ي مسايل چالش‌برانگيز محيط زيست پرداخته و هنجارهاي به اصطلاح مقبول و بي‌خطر برنامه‌سازي در رسانه‌ي ملّي را متحوّل سازد! برنامه‌ي اين هفته‌ي راديو گفتگو (talk raidio) ؛ راديوي جواني كه چند ماهي از آغاز فعاليتش نگذشته و قرار است در خدمت چندصدايي كردن جامعه باشد، به موضوع كويرها، بيابان‌ها و بيابان‌زايي مي‌پردازد و نگارنده و آقاي مهندس باقرزاده‌ي كريمي نيز در شمار مهمانان دعوت شده به اين برنامه خواهند بود؛ برنامه‌اي كه در نخستين قسمتش توانست اشك شوق اسماعيل خان ميرفخرايي را بر گونه‌هايش جاري سازد! 
      از اين رو، خوشحال خواهم شد تا نظر خوانندگان قديمي «مهار بيابان‌زايي» را در ارتباط با اين مجموعه برنامه‌ها كه چند هفته‌اي ادامه خواهد داشت، بدانم.
     گفتني آنكه زمان پخش اين مجموعه‌ي راديويي زيست محيطي، جمعه‌ها از ساعت 10 الي 45/10  شب بر روي موج FM  رديف 9/103 مگاهرتز خواهد بود.

  

ادامه نوشته

بیابان زایی و سازمان تجارت جهانی - 3

    هم­اکنون بيش از 140 كشور كه افزون بر 90 درصد از مجموع مبادلات جهاني را در اختيار دارند، به عضويت سازمان جهانی تجارت درآمده­اند. به سخنی ديگر، به نظر نمی­رسد در ضرورت پيوستن به اين سازمان ابهام يا ترديدی وجود داشته باشد و به همين دليل، دولتمردان كشور ما نيز تاكنون بارها و بارها درخواست عضويت خود را مطرح کرده‌اند که به دليل مخالفت آمريکا، بررسی اين درخواست در شورای عمومی سازمان تا همين اواخر به تعويق مي‌افتاد. امّا آنچه كه اهميت دارد اين است كه نبايد پنداشت مشکلات بخش کشاورزی و منابع طبيعي مملکت يکي پس از ديگری و به سرعت، پس از پيوستن به اين سازمان حل خواهند شد ...

 

ادامه نوشته

بیابان زایی و سازمان تجارت جهانی - 2

 

چه نيازی سبب تغيير ماهيت گات به سازمان جهانی تجارت را سبب شد؟

هدف سازمان جهانی تجارت را ارتقاي استانداردهاي زندگي، تضمين اشتغال كامل، افزايش دايم درآمدهاي واقعي، گسترش توليد، تجارت كالا و خدمات، فراهم­كردنِ امكانات و استفاده‌ي بهينه از منابع جهان، حفظ و حراست از محيط‌زيست، تقويت وسايل انجام كار به گونه‌اي كه سازگار با نيازها و علايق در سطوح مختلف توسعه‌ي اقتصادي باشد و سرانجام تلاش براي تضمين رشد كشورهاي در حال توسعه و كشورهاي داراي كمترين ميزان توسعه‌يافتگي در تجارت بين‌المللي متناسب با نيازهاي توسعه اقتصادي معرفی کرده­اند (شيرودی، 1383)؛ اهدافی که برای گات هم در نظر گرفته بودند. با اين وجود، گات يك سازمان با هويت حقوقي و بين‌المللي نبود، بلكه صرفاً يك موافقت‌نامه‌ي عمومي به شمار مي‌رفت. از اين‌رو، از قدرت اجرايي لازم و اختيارات قانوني براي اجراي تصميمات خود برخوردار نبود. در حالي كه سازمان جهانی تجارت يك سازمان رسمي و بين‌المللي است كه ابزارهاي مناسب براي تحقق اهدافش را در اختيار دارد. علاوه بر اين، حوزه‌ي فعاليت گات محدود بود. به همين دليل، مقررات آن شامل محصولات كشاورزي، امور خدمات، سرمايه‌گذاري، منسوجات، پوشاك، خريدهاي دولتي، محيط‌زيست و مالكيت معنوي مانند حقوق مربوط به مولفان، ناشرين، شبكه‌هاي تلويزيوني، ويديويي و ماهواره‌اي نمي‌شد، ولي حوزه‌ي فعاليت سازمان جهانی تجارت همه اين موارد را در برمي‌گيرد. به سخنی ديگر، گات تنها شامل آزادسازي تجارت خارجي در محدوده‌ي صنعت بود، يعني كشورهاي عضو فقط در بخش صنعت ملزم به محدوديت در واردات و صادرات كالا بودند، ولي سازمان جهانی تجارت دربردارنده‌ي آزادسازي تجارت خارجي در بخش صنعت، كشاورزي و خدمات است. از اين‌رو، كشورهاي عضو بايد تمامی محدوديت‌هاي واردات و صادرات در هر سه بخش را لغو کنند.

بيابان‌زايي و سازمان تجارت جهاني - 1

 

به موازات حرکت سریع جهان به سمت بازار واحد جهانی، به ويژه در آخرين دهه از سده‌ي بيستم، کشورهای صنعتی متوجه اهمیت حمایت از اسرار تجاری شدند؛ به گونه­ای که بر پايه‌ي شايد مشهورترين اصل در اقتصاد امروز: «یک سر تجاری به محض آن که برای نخستين­بار به سرقت رود، برای همیشه به سرقت رفته است (حکيمی، 1383).» در واقع از آنجا که ارزش اسرار تجاری را بر مبنای درجه‌ي سری بودنِ آن محاسبه می­کنند، اگر یک شرکت بزرگ تجاری نتواند از اسرار تجاری خود در کشورهای خارجی حمایت لازم را به عمل آورد، در آن کشور به تجارت نخواهد پرداخت. چنين است که بازار جهانی خواستار اجرای يکنواخت و مؤثر حقوق اسرار تجاری شد. در این راستا موافقتنامه­های بین­المللی چندی، به تصویب کشورهای صنعتی دنیا رسید که یکی از مهمترينِ آنها«گات[1]» بود. این موافقتنامه که به معنی موافقتنامه‌ي کلی مربوط به تعرفه­های گمرک و تجارت است، در 15 آوریل سال 1994 میلادی توسط عمده­ترین کشورهای صنعتی دنیا و پس از نشستِ مشهور به دورِ اروگوئه[2] (UR) به تصویب رسید. گات یکی از اصلی­ترين موافقتنامه­هایی است که پیش زمینه‌ي خوبی براي انعقاد سایر موافقتنامه­ها در این حوزه را مهيا ساخت. شايد بتوان مهمترين اثر گات را زمينه­سازی مؤثر برای تأسيس سازمان جهانی تجارت[3]  دانست که به نوبه‌ي خودسبب سازِ انعقاد سایر موافقتنامه‌های مربوط به تجارت، نظير «Trips[4]» یا جنبه­های تجاری مربوط به حقوق مالکیت معنوی شد.



[1] General Agreement on Tariffs and Trade (GATT)

[2] Uruguay Round

[3] World Trade organization (WTO)

[4] Trade-related aspects of intellectual property rights

معرفي 10 ويژگي لازم براي شاخص‌هاي بيابان‌زايي

 

      به طور كلي آن دسته از ويژگي‌های ضروری که هر شاخص انتخابی برای ارزيابي بيابان‌زايی بايد دارا باشند را مي‌توان در سياهه‌ي زير خلاصه كرد:

• کمی‌گرا بودن (Desirably quantitative)؛
• حساسيت بالا نسبت به تغييرات محيطی؛
• داراي پراکنش گسترده و قابليت دسترسي آسان Widely applicable))؛
• نسبتاً مستقل؛
• سهولت اندازه‌گيری و مقرون به صرفه‌بودن؛
• معرف وضع موجود باشند؛
• توانايی نمايش سرعت بيابان‌زايي؛
• تفاوت بين تغييرات ناشي از چرخه‌های طبيعی و فشارهای انسانی را نشان دهند؛
• وابسته به پديده‌های مهم بوم‌شناختی؛
• متناسب با شرايط منطقه‌ي مورد مطالعه.

    فرازناي سخن آنكه فرآيند دشوار و زمان‌برِ ارزيابی جريان بيابان‌زايي، هنگامی به واقعيت نزديک‌تر بوده و مقابله با بيابان‌زايي را کوتاه‌تر، ارزان‌تر، کاراتر و پايدارتر خواهد ساخت که معيارها و شاخص‌هاي در نظر گرفته شده براي آن واجد شش ويژگي زير باشد:

1. معيارهايی واقعی، مشخص و حتی‌الامکان ساده برای بررسی ابعاد گوناگون جريان بيابان‌زايي در نظر گرفته شود که معرفی گويا و بومی برای آن به حساب آيند؛
2. امکان ارزيابی معيارهای انتخابی در جنبه‌های چهارگانه‌ي وضع موجود، سرعت، استعداد طبيعی و خطر بيابان‌زايي وجود داشته باشد؛
3. ساده‌ترين، ارزان‌ترين و کاراترين شاخص‌های ممکن با توجه به ويژگي‌های منطقه‌ای برای اندازه‌گيری و تحليل معيارهای مربوطه برگزيده شود؛
4. معيارها و شاخص‌هاي تعيين‌شده، در بردارنده‌ي انحصاري ويژگي‌هاي عام زيست‌‌اقليم‌هاي خشك، نيمه‌خشك و خشك نيمه‌مرطوب و اختصاصات بومي آنها در زيست‌محيطِ ايران باشند؛
5. معيارهاي منتخب بايد به عامل بوجودآورنده‌ي بيابان‌زايي وزن بيشتري اختصاص دهند تا معلول آن؛
6. امکان پايش مستمر و واسنجی شاخص‌های مورد نظر، به هدف تکامل آنها وجود داشته باشد.  

 

ضوابط تعيين معيارها و شاخص‌های بيابان زايي


      از آنجا که شاخص‌های بيابان‌زايی در هر منطقه، می‌بايست از عهده‌ي توصيف کمّی اثرِ معيارِ مورد نظر در شکل‌گيری جريان بيابان‌زايي، از منظرِ اهميت، ميزان و دامنه‌ي آن اثر برآيند؛ تا هنگامی که به معيارها و شاخص‌هايي معتبر برای اندازه‌گيری جريان بيابان‌زايي دست نيافته‌ايم، سخن گفتن از روش‌های ارزيابی و مهارِ اين پديده، تنها روی کاغذ است که معنی‌دار می‌نمايد ...

ادامه نوشته

محدوده‌ي عمل بيابان‌زايی در ايران


      بر پايه‌ي ستاده‌های موجود، 2/35 درصد (573884 کيلومتر مربع) از مجموع 1629807 كيلومتر مربع وسعت خشکيهای کشور، متأثر از زيست‌اقليمی فراخشک است. از طرف ديگر، 9/8 درصد (178245 کيلومتر مربع) از وسعت کشور نيز برخوردار از اقاليمی غير خشک محسوب می‌شوند. در نتيجه، برپايه‌ي تعريف پذيرفته شده‌ي موجود، مجموعاً متجاوز از 1/44 درصدِ مساحت کشور از دايره‌ي تحت اثر جريان بيابان‌زايي خارج است.

 

ادامه نوشته

دو شرط لازم براي رخداد بيابان­زايي!

 

     دو شرط برای رخدادِ بيابان‌زايی در هر سرزمين لازم است، هر چند که کافی نيست؛ نخست آنکه عرصه‌ي مورد بحث دارای کمينه‌ای از استعداد توليد باشد و دوّم اينکه توان توليد سرزمين از آستانه‌ي مشخصی نيز فراتر نرفته باشد.


ادامه نوشته

گزارشی که هنوز هم تازه است!

      

         در سال 1987 ميلادی، گزارشی با عنوان « آينده‌ي مشترک ما - Our common future » از سوی دانشگاه آکسفورد منتشر شد که به رغم گذشت نزديك به دو دهه، هنوز چيزی از قدرت و اعتبارِ بينش حاکم بر روح کلمات آن، کاسته نشده است؛ در آن گزارش می‌خوانيم: «زمين يکی است، ولی جهان يکی نيست؛ همه‌ي ما برای ادامه‌ي حيات خويش به يک بوم‌سپهر متکی هستيم، با اين همه هر جامعه و هر کشور در تلاش برای بقا و سعادت خويش است، بدون آنکه به تأثير تلاش خود بر ديگران چندان توجهی داشته باشد.» ...            

       

 

ادامه نوشته

عبور از ناهمتاترين جاده‌ي ايران ؛ معلمان به جندق- 16

 

       در شانزدهمين بخش از روايت يازده هزار كيلومتري پيمايش مشهورترين كويرها و بيابان‌هاي مركزي ايران، به جندق رسيديم؛ شهري كه از قضا مردمانش هيچ عجله‌اي براي رسيدن به مقصد ندارند و اصلاً كدام مقصد؟! شايد براي همين است كه تا دلتان بخواهد براي احوالپرسي و پاسخ دادن به پرسش‌هاي اندك مسافران عبوري شهر وقت دارند؛ آن هم با رويي گشاده و چهره‌اي متبسّم ... ياد جمله‌اي از خالق مسافر كوچولوي دوست‌داشتني، آنتوان سنت اگزوپري عزيز مي‌افتم كه گفته است: «مهم فقط نفسِ حركت است. زيرا تنها همان است كه به طول مي‌كشد و نه مقصد كه چيزي نيست جز توهم مسافري در راه مانده...» با اين وجود، نمي‌‌فهمم چرا اين «توهم» بسياري از ما شهرنشين‌ها را رها نمي‌كند؟ هر چند بعيد مي‌دانم اگر شما نيز چون من از دل جاده‌اي بي‌انتها كه قلب بزرگترين نمك‌زار جهان را شكافته و در كيلومترها از مسيرش نه انسان، نه حيوان و نه هيچ جاندار و گياهي را نمي‌توانستيد ببينيد، ديگر مجالي و درنگي براي افتادن در دام اين توهم مي‌يافتيد ...

پيوست:
    

پیگیری های شیندخت و همنهاد را حرمت می نهم.

مرگ دلخراش ۶۰ راس آهو در منطقه حفاظت شده کالمند

ادامه نوشته

پرسشهای بی پاسخ مژگان جمشیدی!

 

     مژگان جمشيدي، دبير صفحه‌ي محيط زيست «آينده نو»، در شماره‌ي صفر اين روزنامه به تلخي مي‌پرسد:  ... چرا بايد سالانه بيش از 20 ميليون تن فاضلاب تصفيه نشده و 45 هزار تن زباله را به خاك و آب ايران‌زمين تزريق كنيم؟ و چرا تنها خسارت ناشي از آلودگي هوا در تهران بايد از مرز 400 ميليارد تومان در سال ( يعني بيش از 40 برابر بودجه‌ي سالانه‌ي بزرگترين نهاد متولّي پژوهش در حوزه‌ي منابع طبيعي كشور) عبور كند؟ چرا 50 درصد پستانداران و 20 درصد پرندگان و 1700 گونه‌ي گياهي كشور بايد در معرض نيستي كامل قرار داشته باشند ... و سرانجام چرا بايد سيل گلستان، نه براي يك سال، كه براي همه‌ي سال‌ها، تراژدي كابوس‌وار و پايدار زندگي در تنگراه باشد؟! ... وي مي‌گويد «آينده‌ نو» در شرايطي پا به عرصه‌ي حيات ژورناليستي و اطلاع‌رساني در حوزه‌ي محيط زيست ايران و جهان مي‌نهد كه: «تعداد خبرنگاران و روزنامه‌نگاران متخصص محيط زيست در كشور هنوز به تعداد انگشتان يك دست هم نمي‌رسد. هيچ سايت خبري در اين حوزه وجود ندارد و به جز خبرگزاري ايسنا، هيچ يك از خبرگزاري‌ها بخش ويژه‌اي براي اخبار محيط زيست اختصاص نداده‌اند ...»

     

ادامه نوشته

و سرانجام نخستين خبر خوش زيست‌محيطي سال 1385!

 

      «آينده نو» مي‌آيد ... براي همه‌ي ايرانياني كه به طبيعت ارزشمند وطن عشق مي‌ورزند و عميقاً نگرانند كه آيا سرانجام اين امانت ناهمتا را مي‌توانند به فرزندان و آيندگانِ پاك‌نهاد اين بوم و بر منتقل كنند يا در پيشگاه تاريخ در شمار شرمساران طبقه‌بندي خواهند شد؟! بي‌گمان خبر انتشار روزنامه‌ي آينده‌ي نو، آن هم در اين وانفساي انفجار خبرهاي متراكم تلخ محيط زيستي، خبري گوارا و اميدبخش مي‌تواند به شمار آيد. چرا كه يگانه روزنامه‌ي فارسي زباني خواهد بود كه داراي دست‌كم يك صفحه‌ي ثابت اخبار و تحليل‌هاي زيست‌محيطي است و علاقه‌مندان محيط زيست را مي‌تواند به صورت روزانه از آخرين و جديدترين رويدادهاي اين حوزه در ايران و جهان آگاه سازد. اين خوشحالي و اعتماد به تداوم انتشار اين روزنامه هنگامي دوچندان خواهد شد كه بدانيم يكي از جسورترين و مشهورترين خبرنگاران اين حوزه؛ خبرنگاري كه در دوره‌ي جديد مديريت همشهري، ديگر تحمّلش دشوار شده بود! مسئوليت بخش محيط زيست را در آينده نو برعهده خواهد داشت؛ روزنامه‌اي كه ظاهراً مرد معنوي شماره‌ي يك آن، كسي نيست جز سيّد محمّد خاتمي؛ يكي از معدود رؤساي جمهوري كه نه فقط براي طرفداران محيط زيست در ايران، كه در جهان مورد احترام بوده و كماكان براي انتشار نظريات پيش‌برنده‌ و روشنگرانه‌اش در اين حوزه مورد حرمت و احترام است.
      مردي كه افزون بر ۵ سال پیش گفت (اطلاعات، ش 22096، ص 7): «اختلاف عمده‌اي كه ميان ما و تمدّن جديد با تمدّن‌هاي گذشته وجود دارد، اين است كه انسان در اين تمدّن بيش از آنكه به تعامل با طبيعت بيانديشد، به تصرف در طبيعت مي‌انديشد.» و ادامه داد: «از بحرانی ترين و مهمترين مسايلی که انسانِ روزگار ما با آن روبرو است، مسأله‌ي محيط زيست است.» 

     «عبدالرسول وصال»، مديرمسوول روزنامه‌ي «آينده نو» مي‌گويد:«بهترين بستر براي بقاي انديشه‌هاي خاتمي، حوزه فرهنگ است و اين راهي است كه "آينده نو" در پي طي آن است.» 

     خاتمي خود نیز خطاب به تحريريه روزنامه‌ي آينده نو مي‌گويد: «اميدوارم شما هم بر سر در روزنامه خود بنويسيد كه آنچه براي ما مهم است انسان است؛ رنگ، طبقه، قوم، مذهب، زبان و سليقه همگي در مرتبه‌ي  بعدي است.»
     فردا صبح (21 مردادماه 1385) شماره‌ي صفر «آينده‌ نو» را مي‌توانيد بر روي پيشخوان -  اين سال‌ها كم رونق -  كيوسك‌هاي مطبوعاتي شهر ببينيد؛ شماره‌اي كه تا يك هفته تجديد نخواهد شد! امّا از روز 28 مردادماه مي‌توانيد و مي‌توانيم هر روز به استقبال «آينده نو» رويم.

قدمش مبارك باد ...

 

بحران بيابان‌زايي و وظايف ما - واپسین بخش

 

      بار ديگر در ششمين و واپسين بخش از اين مجموعه نوشتار، بر اين حقيقت پاي مي‌فشارم كه انتخاب 2006 به نام سال جهاني «بيابان و بيابان‌زايي» را نبايد رخدادي تصادفي يا فانتزي برشمرد ...

پيوست:
    

همنهاد چند خبر دست اول دارد!


 

ادامه نوشته

مهيب‌ترين بلاي ناپيداي آباد‌بوم‌ها - 5

 

    همه‌ي موارد كاهنده و پس‌رونده‌اي كه در پست پيشين، فهرست شده‌اند، شاهداني بر شيوع بيماري مرگ زمين در كشور است. هرچند اين عوارض تنها سهم ناچيزي از وخامت شرايط ناشي از اثرات ويرانگر فرايند پنهان بيابان‌زايي را در اين سرزمين آشكار مي‌سازد!
مي‌دانيد چرا؟!

ادامه نوشته

ناسازه‌اي مجادله‌خيز در حوزه ادبيات بیابان - 4


      دو واقعيت غير قابل انكار در ايران و در مواجهه با «بيابان‌زايي» وجود دارد؛ دو واقعيتي كه بعضاً خود بدل به ناسازه‌اي تأمل‌برانگيز و مجادله‌خيز در ادبيات اين حوزه از دانش شده و مي‌شوند! آن دو واقعيت – كه تشريح آنها موضوع چهارمين بخش از روايت بياباني محمّد درويش است - يكي تأكيد بر حجم كمّي و كيفي اقدامات بازدارنده در بدنه‌ي اجرايي، پژوهشي و آموزشي در طول چهار دهه‌ي اخير دارد و دوّمي حكايت از شتابان‌تر شدن تمامي‌ مؤلفه‌هاي نشان‌دهنده‌ي اُفت كارايي سرزمين و تشديد ناپايداري در زيست محيط ايران است! واقعيت‌هايي كه ظاهراً هر يك درستي ديگري را به چالش كشانده و مي‌كشاند ...

ادامه نوشته

حديث مكرري كه باز هم بايد تكرار كرد! - 3

 


چرا سال جهاني «بيابان و بيابان‌زايي» و نه «بيابان‌زدايي»؟!

    دوستان عزيز و خوانندگان پيگير «مهار بيابان‌زايي»!
     باور كنيد در سال 2006 قرار نبوده و نيست تا دولت‌‌ها اقدامات خود را در زمينه‌ي محو بيابان‌هاي طبيعي يا آنچه كه كوفي عنان - دبيركل فرهيخته امّا بي‌اختيار سازمان ملل متحد - از آن با عنوان «مشهورترين بوم‌سازگان سرزمين‌هاي خشك جهان» ياد كرده است، آغاز يا تشديد كنند (بيابان‌زدايي). بلكه بايد بكوشند و بكوشيم به شيوه‌هايي دست يابيم تا هم متضمن پاسداري و پايداري بوم‌سازگان و چشم‌انداز منحصربه فرد بيابان‌ها و كويرهاي ناهمتايمان باشد و هم از كاهش كارايي سرزمين در مناطق غير بياباني ممانعت به عمل آيد ...

ادامه نوشته

مهمترين نشانه‌ي تغيير در ملاحظات راهبردي جهان - 2

 

نامگذاري سال‌ها از چه هنگام آغاز شد؟

      بيش از 47 سال از زماني كه نخبگان جهان در سازمان ملل متحد به صرافت نامگذاري سال‌هاي ميلادي افتادند، مي‌گذرد ... تا اينكه سرانجام قرعه به «بيابان‌زايي» رسيد. امّا چگونه، از كجا و كدام معضل توانست اين رسم خوشايند را نهادينه سازد؟ دريافتي كه در دوّمين بخش از نوشتار پيش‌رو، كوشيده‌ام تا به فراكافت آن بپردازم.
       پس با «مهار بيابان‌زايي» همراه باشيد ...

 

ادامه نوشته

مهمترين نشانه‌ي تغيير در ملاحظات راهبردي جهان - 1

 

اعلام سال جهاني بيابان و بيابان‌زايي؛
مهمترين نشانه‌ي تغيير در ملاحظات راهبردي جهان

      خوانندگان قديمي اين سطور لابد ديگر مي‌دانند سالي كه اكنون از نيمه‌هايش نيز گذر كرده‌ايم، به پيشنهاد دبيركل سازمان ملل متحد، نام «بيابان و بيابان‌زايي» را بر پيشاني‌اش دارد. بيابان‌زايي سوّمين چالش پيش روي بشر در هزاره‌ي سوّم (پس از تغيير اقليم و آب شيرين) لقب گرفته و به جرأت مي‌توان ادعا كرد كه بيش از هر عامل مستقّلِ مخرّب و كاهنده‌ي ديگري، مقبول‌ترين آرمان زمانه‌ي معاصر، يعني «توسعه‌ي پايدار» را با چالشي جدي مواجه ساخته و شعارهاي دولتي دستيابي به آن را به سخره گرفته است. در اين ميان، تهديد بيابان‌زايي در ايران‌زمين، كشوري كه ابعاد آسيب‌پذيري و ناپايداري عرصه‌هاي طبيعي‌اش از هميشه بحراني‌تر به نظر مي‌رسد، نه‌تنها در سطح منطقه كه در تمامي كره‌ي زمين و در مقايسه با اغلب كشورهاي جهان پيش‌برنده‌‌تر و خطرسازتر مي‌نمايد.

اسماعيل ميرفخرايي


    چنين است كه در مجموعه‌ نوشتارهايي كه خواهم آورد، مي‌كوشم تا هر چه بيشتر به ابعاد كمتر شناخته شده‌ي اين فرآينده پس رونده بپردازم؛ كاري كه با همت و همکاری اسماعیل ميرفخرايي - گوينده‌ي نام‌آشناي سال‌هاي دور راديو و تلويزيون كه هنوز برخي از مجموعه برنامه‌هاي علمي‌اش در خاطره‌ي علاقه‌مندان به محيط زيست باقيمانده (از جمله سلسله برنامه‌هاي پر مخاطب و چالش‌برانگيزي به نام«جمعيت حال آينده» و «با طبيعت») - مي‌رود تا در قالب برنامه‌اي شنيداري جمعه شب‌ها از راديو گفتگو پخش شود. برنامه‌اي با عنوان: «زمين ؛ سياره‌ي من».

      

ادامه نوشته

حراست از زيست‌بوم بياباني؛ شناسه‌اي بر مهار بيابان‌زايي

 

        بيش از 12 سال از نهايي شدن متن كنوانسيون بين‌المللي مقابله با بيابان‌زايي و خشكسالي در 17 ژوئن 1994 مي‌گذرد؛ روزي كه به همين مناسبت و با ابتكار سازمان ملل متحد با نام «روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي و خشكسالي» ناميده شد؛ دوازده سالي كه در طول آن نه‌تنها بر اندوخته‌ي علمي آدمي در حوزه‌ي اصلاح و معرفي شيوه‌هاي نوين ارزيابي و مهار بيابان‌زايي و نيز مواجهه با خشكسالي افزوده شد؛ بلكه اثري پررنگ‌تر و ماندگارتر بر ظرفيت فرهنگي جوامع متأثر از بيابان‌زايي در بيش از 192 كشور عضو كنوانسيون باقي نهاد. چرا كه بيابان‌زايي از دغدغه‌اي خاص و ويژه‌ي دانشمندان و نخبگان عبور كرده و به ميان مردم، دولتمردان و اصحاب رسانه منتقل شد و همان طور كه خوانندگان عزيز «مهار بيابان‌زايي» مي‌دانند، از چنان توجه و اهميتي برخوردار گشت كه توانست خود را به چكاد ملاحظات راهبردي جهان رسانده و عنوان سال 2006 را از آن خويش سازد ...

 

ادامه نوشته

براي «او» كه رفت ...

   

براي «او» كه هشت روز است پرواز را به خاطره‌ي ماندگار خود سپرد و اوج گرفت ...

  

 

ادامه نوشته

آنكس كه مي‌پندارد: همه‌ي ميوه‌ها با رسيدن توت فرنگي مي‌رسند ...  – 5

 

         در جهاني كه هر روز كوچك‌تر و بهم پيوسته‌تر از روز پيش مي‌‌نمايد، بسياري از مسايل از جنبه‌هاي محلي و بخشي فراتر رفته و در ابعادي ملّي يا جهاني با اثراتي چند‌لايه و متقابل قابل طرح شده است. رخدادي كه نشان مي‌دهد خُردنگري تا چه اندازه مي‌تواند فرصت‌ها را سوزانده و امكان همپايي با رشدي متوازن و درخور را كم‌رنگ سازد. پنجمين و واپسين بخش از آفت‌هاي خُردنگري را از اين منظر پي‌ گرفته و با عبارتي مشهور از پاراسلوس به پايان مي‌برم ...

 

ادامه نوشته

يادي از خاتمي و گزارش سال 2002 «UNDP»


      ماهنامه‌ي ماندگار «پيام يونسكو» – كه يادش به خير باد! – سال‌ها پيش جمله‌اي را از قول «اونجاكي» يك شاعر و انديشمند آنگولايي درج كرده بود. آن جمله كه هنوز هم مي‌پندارم طراوت خويش را حفظ كرده و سخت شنيدني مي‌نمايد، اين است: «آدم گاهي از درونِ چيزي كوچك، مي‌تواند چيزهاي بزرگي براي زندگي كشف كند، در اين مواقع هيچ نيازي به توضيح نيست، آدم فقط بايد نگاه كند.»
      جمله‌اي كه به رغم سادگي، گمان برم كه همه‌ي ما مي‌توانيم مصداق‌هاي متعددي در تأييدش بيابيم و ارايه دهيم. كاري كه در چهارمین بخش از این جستار هم انجام شده و كوشيده‌ام با اشاره به سيّد محمّد خاتمي، از منظري ديگر به عقوبت‌هاي «خُردنگري» بپردازم ...

 

ادامه نوشته

كلام سحرانگيز پاستور و خُردنگري ما! - 3

 

«اگر مايل باشيم باور كنيم كه چنين است، زيرا ما چنين مي‌انديشيم، پيش از اظهارِ آن به خاطر داشته باشيم كه بزرگترين ناهنجاري ذهن آن است كه اجازه دهيم خواسته‌هايمان، راهبرِ باورهايمان باشند.»


     اين يكي از مشهورترين عباراتي است كه از لويي پاستور (1822-1895)، عجوبه‌ي فرزانه‌ي سده‌ي نوزدهم ميلادي به يادگار مانده است ...


        خوانندگانِ عزيز مهار بيابان‌زايي!
       مي‌خواهم تا به سهولت از کلامِ پاستور عبور نکنيد! آن را دست‌كم يکبارِ ديگر بخوانيد و از خود با صدای بلند بپرسيد: آدمی که نه قرن بيستم و نه هزاره‌ي سوّم را ديده و در حقيقت شاهد فتح هيچ‌يک از خاکريزهای دانش و فناوری پسا مدرنی که تاريخ و چهره‌ي جهان را در زمانه‌ي ما به کلی دگرگون کرده، نبوده، در پی انتقال کدامين پيام به آيندگانِ خويش می‌کوشيده است؟! او از کدام ناهنجاری صحبت می‌کند؟

       

ادامه نوشته

چگونه بايد از خُردنگري فاصله گرفت؟ - 2

 

ما ز فردا نگرانیم که فردا چه کنیم؟
زیر این بار گرانیم که جان را چه کنیم؟!

    در ادامه‌ي اين جستار كه چگونه بايد از خُردنگري فاصله گرفت و كارشناساني تصميم‌ساز بارآورد - موضوعي كه به درخواست دوست و همكار عزيزم، محمّد خسروشاهي به رشته‌ي تحرير درآورده‌ام - مي‌خواهم بر عدم فقدان آمايش بهينه‌ي امكانات در كشور به عنوان يكي از مصداق‌هاي بارز حاكميت خردنگري و بخشي‌انديشي در دوران كنوني تأكيد كنم ...

پيوست: 

       مرثيه‌اي براي چهارباغ اصفهان از منظر يك دوست!

ادامه نوشته

خُردنگري؛ آفتي كه از آن گريزي نيست! - 1

 

     در سال جهاني «بيابان و بيابان‌زايي» قرار داريم؛ بيابان‌زايي سوّمين تهديد جدي حيات در كره‌ي خاك محسوب مي‌شود و در ايران؛ كشوري كه بيش از 7/89 درصد از خاكش در قلمرو سرزمين‌هاي خشك واقع شده (يعني سرزمين‌هايي كه بيشترين استعداد را در بيابان‌زايي از خود نشان داده‌اند)، نمي‌توان و نبايد اين تهديد را ناديده يا كم‌رنگ انگاشت. چرا كه به باوري قاطع مي‌توان ادعا كرد: در قلمرو ايران زمين، بيابان‌زايي مهمترين و نخستين تهديد جدي زيست پايدار نسل امروز و فردا محسوب مي‌شود؛ تهديدي كه براي مهارش نيازمند فاصله گرفتن از خردنگري در عالي‌ترين سطوح مديريت كشور هستيم؛ گرايه‌اي كه در اين نوشتار به برخي از مهمترين مصداق‌هايش اشاره شده است ...

پيوست:
  

       جامعه جنگلباني ايران با اعلام هشدار نسبت به تخريب پارك جنگلي چغاسبز در استان ايلام، از قطع قريب الوقوع بيش از 18 هزار اصله درخت بلوط زاگرس و نابودي 70 هكتار از اراضي جنگلي اين پارك خبر داد. گزارش هومن را بخوانيد.

 تصاویری از زادگاه شهید شاه کوه محلی

حمایت قاطعانه استاد رحیمی بروجردی و شاگردانش از محیط بانان 

ادامه نوشته

در سوگ بانو «ايران اميري» ...

 

مرگ ؛ گاه در سايه نشسته است و به ما مي‌نگرد ...

 

براي اسماعيل رهبر


كه اين روزها؛ غم‌ناك‌ترين لحظه‌هاي زندگي را كه هر مردي مي‌تواند درك كند، مي‌گذراند ...

 

ادامه نوشته

فرصتی نمونده ای عشق!

 

     شهيد شاه كوه محلي خطاب به بازپرس شعبه 1 دادگاه بندر ترکمن: شما هر كه هستيد، باشيد!
     او را ناجي ميانكاله ناميده‌اند؛ محيط بان عاشقي كه در دفاع از مواهب طبيعي آشوراده، اينگونه مي‌ايستد و در برابر هيچ تهديدي پا پس نمي‌كشد ... 87 امضاء تاكنون پاي نامه‌اي را امضاء كرده است كه از عالي‌ترين مقام مسئول در حوزه‌ي محيط زيست كشور، يك درخواست دارد: كاري كنيد كه ديگر هيچ متجاوز به طبيعتي به خود اجازه ندهد تا اينگونه آسان پاسداران گمنام و مظلومش را هدف آماج گلوله‌هاي آتشين انتقام خويش قرار دهد يا به جان و مال عزيزترين كسانش تهديدي روا دارد.  آیا این انتظار زیادی است؟


     خانم دكتر واعظ جوادي:
     زيست‌بوم ناهمتاي وطن تنها آن هنگام از حرمتي درخور بهره‌مند خواهد شد، كه متولّياني عاشق چون شاه‌كوه محلي و ناصر پيروي و ... داشته باشد؛ آيا به گونه‌اي عمل كرده و مي‌كنيد تا بر شمار اين عاشقان سينه‌چاك و جان بركف طبيعت افزوده شود؟! عاشقان آزاده‌اي كه صف مردمي كه براي تشييع پيكرشان آمده‌اند، از پانصد متر تجاوز مي‌كند؛ مردماني كه شوربختانه در بين آنان هيچ‌يك از رؤساي عالي مقام سازمان متبوع محیط زیست ديده نمي‌شود!
     بار ديگر ضمن سپاس از همه‌ي دوستاني كه از اين لينك حمايت كرده و پايش را امضاء نموده‌اند، تمنّا دارم براي يكبار هم كه شده بياييد نشان دهيم كه ايرانيان مي‌توانند فارغ از صف‌بندي‌هاي رايج عقيدتي و قوميتي و صنفي، در پاي حراست از طبيعت؛ اين ميراث ارزشمند پدران و امانت فرزندان‌ معصوم‌مان، همه‌ي ملاحظات و سليقه‌ها را به كنار نهاده و ديگر اجازه نخواهند داد كه خون از دماغ هيچ عاشق طبيعتي سرازير شود، چه رسد به اينكه خاموش بنشينند و ببينند كه پيكر پاك شهداي عاشق طبيعت را اجازه نمي‌دهند تا در كنار ديگر شهيدان عاشق وطن به خاك سپارند.


فرصتي نمونده اي عشق!
 اين صدا صداي مرگه.
آخرين فصل جوانه،
 فصل جون دادن برگه .
 از تو قصه‌ها طلوع كن تا غروب من بميره.
 زير خاكستر سردم، شعله‌ي تو جون بگيره ...

لطفاً لوگوي لینک اعتراض را در تارنماهاي ارزشمند خود تكثير سازيد:


 

محیط‌بانان را دریابید: لینک اعتراض را امضاء کنید

 

     ضمن سپاس فراوان از همه‌ي دوستان و علاقه‌مندان به طبيعت ارزشمند وطن، كه با مظلوميت محيط‌بانان گمنام و بي‌ادعاي ايران‌زمين همراهي و همدلي كرده‌اند، تقاضا دارم با خواندن اين نامه- كه خطابش، عالي‌ترين مقام رسمي مسئول در حوزه‌ي محيط زيست است - و امضای آن (در صورت موافقت)، هم بر وزن اين پيك مجازي بيافزاييد و هم اثربخشي آن را بيشتر سازيد.

     اميد كه روح بلند شهيد "يحيي شاه كوه محلي" و 94 محيط بان شهيد ديگر به همراه همه‌ي آن 420 جنگلبان شهيد و نقص عضو شده و بيش از چهار هزار مجروح و مصدوم ديگر كه در راه حراست و پاسداري از ارزشمندترين زيست‌بوم‌هاي طبيعي كشور عزيزمان تا پاي جان مقاومت و پايداري كرده‌اند، از اين اقدام كوچك ما دلشاد شود.

لينك اعتراض به فقدان حمايت‌هاي حقوقي و حقيقي لازم از محيط‌بانان

ادامه نوشته