درنگ این قورباغه یک دنیا حرف دارد! ندارد؟
لطفاً به این تصویر نگاه کنید ...
خواهش
میکنم که با دقت در جزییات این عکس درنگ فرمایید ...
شما فکر میکنید
این قورباغهی نگون بخت دارد به چه میاندیشد؟ و چرا مردد است که آیا
سرانجام تنش را بسپارد به این زریوار پر زباله و پری دار یا دلش را خوش کند
به آن روزگار خوش افسانه
ای و پری پیکر در سال های نه چندان دور؟!
باور کنید:
جهانی که برای
قورباغهها و ماهیها
جا نداشته باشد، برای آدمها هم جا نخواهد داشت ...
امروز روز جهانی محیط زیست است
... روزی که باید به حرمت همهی زیستمندان عالم، به پاخیزیم و پیمان بندیم
که میتوانیم جهانی سبزتر، آرامتر و با توان زیستپالایی بیشتر بیافرینیم
و از آن پاسداری کنیم! نمیتوانیم؟
ممنون از محسن
زوارزادهی عزیز که از ماحصل تازهترین سفرش به طبیعت کردستان و تالاب
زریوار، این دو تصویر تأمل برانگیز را به خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی هدیه کرده است.
پای در زنجیر خاک تفته می نالد گون :
"روزها را می کنم پیمانه ، با آمد شدن "
غوک نیزاران لای و لوش گوید در جواب :
" چند و چند این تشنگی ؟
خود را رها کن همچو ما
پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن"
بوته خشک گون در پاسخش گوید : " خمش !
پای در زنجیر ، خوش تر تا که دست اندر لجن "