راه‌اندازي معتبرترين كتابخانه ديجيتال كشاورزي ايران

كتابخانه ديجيتال كشاورزي ايران


      خوشبختانه به همت نهاد متولي تحقيقات در حوزه كشاورزي و منابع طبيعي، يعني سازمان تات (ترويج، آموزش و تحقيقات كشاورزي) كه با بيش از 12 هزار پژوهش‌گر، بزرگترين نهاد پژوهشي كشور شناخته مي‌شود، تارنماي كتابخانه ديجيتال كشاورزي، براي نخستين بار راه‌اندازي شد.
     اين كتابخانه داراي غني‌ترين گنجينه‌ي الكترونيكي كشور در حوزه كشاورزي و علوم وابسته بوده و افزون بر آن امكان دسترسي به آرشيو و شماره‌هاي پيشين مجلات (در برخي از عناوين تا 100 سال پيش) و نيز دسترسي به اصل مقالات علمي را براي تمامي كاربران شاغل در بخش‌هاي تحقيقاتي وزارت جهاد كشاورزي مهيا مي‌سازد.
     اميد كه همكاران عزيزم بتوانند از اين موقعيت به بهترين شيوه‌ي ممكن بهره‌مند شوند. 
    براي اطلاعات بيشتر مي‌توانيد با آقاي مهندس كولاييان (شماره تلفن: 22419710) تماس بگيريد و يا از طريق درگاه مركز اطلاعات و مدارك علمي كشاورزي، پس از ثبت نام، وارد كتابخانه ديجيتال سازمان تات شويد. همچنين در اينجا هم امكاناتي براي كاربران مهمان درنظر گرفته شده است.  

ثبت نظر

تقابل چرچیل و انجیل در حوزه سدسازی!

نسلي مي‌رود ...
نسلي ديگر مي‌آيد ...
اما زمين همواره مي‌ماند ...
رودها به سوي درياها روان مي‌شوند ...

پروفسور كي در آسمال

    پروفسور كيدر آسمال (Kader Asmal)، يكي از اعضاي برجسته‌ي «كميسيون جهاني سدها» (متولد ۱۹۳۴ ميلادي) و از نويسندگان كتاب «سدها و توسعه» كه پيش‌تر در همين تارنما آن را معرفي كرده‌ام، در پيش‌گفتار كتاب مزبور، با اشاره به سخن آسماني پروردگار – كه در ابتداي اين يادداشت آمده است - در كتاب مقدس مسيحيان (انجيل)، اين نگراني را مطرح مي‌كند كه آيا ممكن است عملكردهاي نابخردانه‌ي بشر در نگاه افراطي به نهضت سدسازي، سبب ترديد در كلام خداوند را فراهم آورد؟! و آيا ممكن است زماني فرا رسد كه ديگر هيچ رودي به دريا نرسد؟! نظير فرجام ناميموني كه براي رودخانه كلرادو در آمريكا اتفاق افتاد و يا قم‌رود در دشت مسيله و يا ماجراي غم‌انگيز سد طرق در خراسان و ...
    خوانندگان قديمي اين تارنما، لابد به ياد دارند كه چندي پيش نيز، عبارتي تاريخي از وينستون چرچيل، نخست‌وزير مقتدر بريتانياي كبير در
همين تارنما به چالش كشيده شده بود، آنجا كه در سال 1908 ميلادي با افتخار گفته بود:

«يك روز، هر قطره از آبي كه در دره نيل مي‌ريزد و جاري مي‌شود، دوستانه و به تساوي ميان مردم رودخانه تقسيم خواهد شد و خود نيل شكوه‌مندانه خواهد مرد و هرگز به دريا نخواهد رسيد

    اينك اين پرسش قابل طرح است كه آيا آرزوي چرچيل – كه خود را همواره يك مسيحي معتقد برمي‌شمرد – آشكارا با كلام كتابي كه قاعدتاً بايد برايش مقدس باشد، در تضاد قرار نداشت؟!

سد كلرادو يا هوور

    از اين ناسازه‌ (پارادوكس) ي روحاني كه بگذريم، در دنياي واقعيت و مديريت سازه‌ها نيز، هر روز كه مي‌گذرد، بر صف مخالفان پنداري كه مي‌كوشد، سدسازي را نماد واقعي پيشرفت و توسعه كشورها و ملت‌ها نشان دهد، افزوده مي‌شود.
    در حقيقت شايد بتوان پيشينه‌ي نخستين اعتراضات جدي به روند شتابناك توسعه‌ي سدسازي در جهان را تا ماه مارس سال 1977 به عقب برد (بيش از 31 سال پيش)؛ زماني كه كنفرانس جهاني سازمان ملل متحد در شهر زيباي ماردل‌پلاتاي كشور آرژانتين، با عنوان «كنفرانس آب» برگزار شد و حاصل آن، انتشار اسناد بسيار مشهوري بود با عنوان: "United Nations' Mar del Plata Action PLAN". اسناد ارزشمندي كه نه‌تنها به تصويب نمايندگان اغلب كشورهاي جهان رسيد، بلكه هنوز هم آموزه‌هاي منتج از آن مورد استناد قرار مي‌گيرد. اما نه آنطور كه بايسته و سزاوار است! چرا كه اگر غير از اين بود، امروز نبايد شاهد وقوع رخدادهاي پي در پي و شتاباني باشيم كه در اثر توسعه‌ي افراطي احداث سدهاي مخزني بزرگ بوجود آمده و بر ناپايداري سرزمين مي‌افزايد. و باز امروز نبايد اعتراف مي‌كرديم كه كماكان اين انديشه‌ي پيش‌برنده‌ي آب‌سالاران بنيادگرا (fundamentlist hydrocrasts) است كه حرف آخر را در نظام برنامه‌ريزي كلان اغلب كشورها، به ويژه در اردوگاه جنوب مي‌زند. و اينك به جايي رسيده‌ايم كه به ندرت مي‌توانيم رودخانه‌اي چون يلو استون (Yellowstone) را با طول بيش از يك هزار كيلومتر در جهان بيابيم كه هنوز بر روي خود سنگيني سدي را احساس نكرده باشد. به نحوي كه در فرانسه، تنها شاخه‌ي باقيمانده جريان آزاد رود رن (Rhon) نيز در ۱۹۸۶ با يك سد به اسارت كشيده شد و در ديگر مناطق اروپا، اغلب رودهاي مشهور چون ولگا، هيچكدام شاخه‌اي بزرگتر از يك چهارم طول خود ندارند كه تبديل به مخزن نشده باشد! برآورد شده كه مخزن سدها در سراسر دنيا، حدود ۱۰ هزار كيلومتر مكعب گنجايش دارند كه اين مقدار معادل پنج برابر حجم تمام رودخانه‌هاي جهان است!
    راستي! وقتي چنين موجي در جهان دست بالا را دارد، ديگر ما چه مي‌گوييم؟ و چرا اينگونه صريح به مخالفت با سرداران نهضت سدسازي در كشور برخواسته‌ايم؟ چرا نمي‌گذاريم آنها با دل خوش به يكديگر مدال سازندگي دهند و همايش‌هاي غرورآفرين برگزار كنند؟ چرا كابوس سدهايي چون
پانزده خرداد و سيوند و ملاصدرا و ... را هر از گاه چون آوار بر سر ايشان خراب مي‌كنيم؟! مگر نمي‌بينيم كه همه چنين مي‌كنند؟!

سدسازي را در هر مكان زماني نمي شود توصيه كرد و نه مي شود انكار نمود.


    پاسخ را شايد بتوان با توجه به خطر ناپيدايي كه در روح حاكم بر جمله‌ي وينستون چرچيل وجود دارد، بيان كرد. اينكه چرچيل، از مرگ شكوه‌مندانه‌ي بزرگترين رودخانه‌ي آفريقا – آن هم با غرور - سخن گويد و اعلام نمايد كه روزي سرانجام به كمك بشر (با كمك سد آسوان)، همه‌ي قطرات تشكيل‌دهنده‌ي آب اين رودخانه را به تساوي بين مردم تقسيم خواهيم كرد و نخواهيم گذاشت تا نيل به مديترانه برسد!
     دقت كنيم كه نظير چنين جملاتي را بارها و بارها در طول يكي دو دهه‌ي اخير تا چه اندازه از زبان متوليان صنعت آب كشور شنيده و مي‌شنويم. پيوسته به اين نكته اشاره مي‌شود كه سهم قابل توجهي از پتانسيل آبي ايران، بدون استفاده از دسترس خارج شده و به درياچه‌هاي داخلي يا آب‌هاي آزاد مي‌ريزد. امّا اندك افرادي هستند كه با خود اين پرسش را طرح مي‌كنند كه اگر تمامي نزديك به 300 سد برنامه‌ريزي‌شده براي كشور ساخته شده و بدين‌ترتيب، همه‌ي اندوخته‌ي سطحي آب كشور، به اصطلاح مهار شود، آنگاه با ريه‌هاي خروشان سرزمين مادري، چون كارون، زاينده‌رود، سفيدرود، كرخه، خرسان، سرباز، مُند، زرينه‌رود و ... چه مي‌كنيم؟! آيا مي‌خواهيم همان بلايي را كه بر سر كلرادو، قم‌رود، قره‌چاي، كر و سيوند، هيرمند و ... آمده است را دوباره تكرار سازيم و نه‌تنها تنوع زيستي ناهمتاي جانوري و گياهي زيستمندان متكي به آب رودخانه‌هاي موصوف را از بين برده، بلكه سبب‌ساز نابودي كامل جلگه‌ي پايين‌دست در پاياب شويم؟ همان گونه كه دشت سرسبز مسيله را از دست داديم؟
     آري، چرچيل راست مي‌گفت! پول نيل را سرانجام جمال عبدالناصر با احداث سد غول‌پيكر آسوان، سر سفره‌‌ي مردم آورد! و اينك چيزي جز زمين‌هايي از هميشه شورتر، لم‌يزرع و مسموم، با كمترين زيستمند گياهي و جانوري براي مصري‌هاي ساحل‌نشين باقي نمانده است. در عوض مالاريا كماكان بيداد مي‌كند و بسياري از گونه‌هاي آبزي نيل با خطر انقراض كامل مواجه گشته‌اند.
    به جرأت مي‌توان گفت: فرجام ناميمون ساخت بيش از ۴5 هزار سد در جهان، توسط حمايت آب‌سالاران بنيادگرايي كه با غرور تمام به جنگ قوانين طبيعي رفتند، هيچ زمان چون امروز ملموس و قابل درك نبوده است.

    يادمان باشد:
    همان طور كه در يادداشت‌هاي قبلي نيز تأكيد كرده‌ام، افراط‌‌گرايي در هر حوزه‌اي مي‌تواند خطرناك باشد، حتا در صنعت آب و حتا در محيط زيست (اكولوفاشيست‌ها يا خمرهاي سبز). اين فقط افراط گرايي مذهبي و بن‌لادنيسم نيست كه مي‌تواند بحران بيافريند!
    مفهوم سخن فوق اين است: همانگونه كه نبايد با ساخت هر نوع سدي در هر محل و زماني مخالفت كرد، نبايد هم به بهانه‌ي مهار آب‌هاي سرگردان و تأمين آب كشاورزي، در برابر فاجعه‌ي خاموشي تمامي رودخانه‌هاي كشور ساكت ماند.
    براي همين است كه اينك برخي از كشورهاي جهان در آسيا، اروپا و آمريكا تصميم گرفته‌اند تا به روند افزايش ساخت سدهاي مخزني، شيبي منفي دهند. حتا در ايالات متحده با تخريب برخي از سدهاي بزرگ كشور، تصميم گرفته شده تا افزون بر ۱۶ هزار كيلومتر از بخش‌هاي حساس رودخانه‌هاي آمريكا، زير پوشش قانون مصوب سال ۱۹۶۸ «حيات وحش و چشم‌اندازهاي رودخانه‌اي»، در شرايط جريان آزاد و طبيعي نگهداشته شوند.
    باشد كه با بازنگري و تغيير سياست كنوني مديريت حاكم بر بخش آب كشور، شَاهد آن باشيم كه بخشي از بودجه‌هاي هنگفت اين سدها، صرف بهبود سامانه‌هاي آبخيزداري در بالادست، افزايش غناي گياهي كوهستان‌ها، تكميل شبكه‌هاي آبياري ناتمام پشت سدهاي ساخته شده‌ي كنوني، عمليات آبخوانداري و سرانجام افزايش راندمان آبياري در بخش كشاورزي شود؛ بخشي كه هم‌اكنون بيش از 90 درصد ار آب استحصال‌شده‌ي كشور را در خود مي‌بلعد، امّا بازده آن حتا به 30 درصد هم نمي‌رسد.

    مؤخره:
   در واپسين روزهاي كاري سال كهنه، يعني در بيست و هفتمين روز اسفندماه 86، چهار جوان علاقه‌مند به ميراث فرهنگي و مواهب طبيعي ايران‌زمين را در دفتر كارم ملاقات كردم؛ آنها از جمله مديران پايگاه اطلاع رساني
«عليه آبگيري سد سيوند» بودند كه مشتاقانه آمده بودند تا شيوه‌هاي تداوم و نفوذ فعاليت‌شان را با يكديگر مرور كنيم و همايشي را براي نيمه نخست سال جاري تدارك ببينند. علاقه‌ي اين دوستان به سرنوشت وطن كه اغلب آنها از نظر تخصصي شايد آنچنان نيز مرتبط با صنعت سدسازي و دانش محيط زيست نبودند، برايم سخت ارزشمند بود. آنها از واپسين روزهاي سال نيز همچنان براي اجرايي كردن هدف‌شان بهره مي‌بردند، در حالي كه بسياري ديگر از مدتها قبل ... تا بعد ... به خود استراحت داده بودند!
    خواستم در اينجا از اين هموطنان جوان و سخت‌كوشم كه به درستي نام خود را «دوستداران ميراث فرهنگي و محيط زيست ايران» نهاده‌اند، قدرداني كرده و خدا قوت گويم.

     در همین ارتباط :  

     - سدها برای خودنمایی!

     - سدی برای شهری در حال نابودی

     - چرا با نهضت سدسازي مخالفم؟

خواننده‌ي گرامي: براي درج ديدگاه خويش در مورد اين يادداشت از كامنتدوني سايت مهار‌بيابان‌زايي مي‌توانيد بهره بريد.

يك خبر علمي ارزشمند كه بايد پيامش را در ايران جدي بگيريم!

    صبح امروز، همكار عزيزم، دكتر شاهمرادي، مرا از انتشار خبري كم‌سابقه بر روي خروجي درگاه پربيننده‌ي ياهو مطلع كرد كه در شمار 10 عنوان خبري پربازديد ياهو نيز قرار داشت؛ خبري كه مي‌تواند براي ما دربردارنده‌ي زنهاري بزرگ و تأمل‌برانگيز باشد.
    ضمن سپاس از شاهمرادي عزيز، نخست خبر را – كه به نقل از خبرگزاري رويترز است - با هم مرور مي‌كنيم:

برای درج نظر به سایت مهاربیابان زایی مراجعه فرمایید.

ادامه نوشته

پيگيري يك خبر و يك تشكر ويژه از همشهری


     به دنبال انتشار دو مقاله‌ي هشداردهنده از آقاي مهندس طيبي خرمي، پژوهش‌گر سخت كوش شيرازي در «مهار بيابان‌زايي»، خوشبختانه بروبچه‌هاي صفحه محيط زيست روزنامه همشهري، موضوع را پيگيري كرده و ضمن مصاحبه با ايشان، به انعكاس بايسته موضوع در همشهري مبادرت كردند.
    به سهم خويش، اين پيگيري و مداومت مسئولانه در تهيه اخبار زيست محيطي را به دوستان  سبزانديشم در همشهري تبريك گفته و اميدوارم بازخوردهاي شايسته‌ي آن را دريافت دارند.

بخوانيد: جنگل مله‌گاله به زغال تبديل مي‌شود!

معرفي اجمالي برنامه راهبردي خشكسالي كشاورزي در ايران

 

گروهي از شركت كنندگان در نشست چهارشنبه - ۲۱ فروردين


همزمان با داغ شدن نگراني‌هاي حاصل از رخداد يك خشكسالي بي‌سابقه، آن هم پس از يك سرما‌زدگي كم‌سابقه در زمستان ۸۶، صبح چهارشنبه – ۲۱ فروردين ماه ۸۷ -  نشستي كارشناسي به منظور ارايه‌ي «برنامه‌ي راهبردي خشكسالي كشاورزي» توسط آقاي دكتر بهرام ثقفيان و تيم همكاران‌شان در محل سازمان تحقيقات ترويج، آموزش و تحقيقات كشاورزي برگزار شد. آنچه مي‌خوانيد، روايت مصور و كوتاه نگارنده است از مهم‌ترين جستارهاي مطرح‌شده در اين نشست است؛ نشستي كه علاوه بر دكتر پورهمت (معاون سازمان)، آقايان دكتر محمّد حسين مهديان (مديركل دفتر بررسي و هماهنگي طرح‌هاي تحقيقاتي)، مهندس انوشيروان نجفي (مديركل دفتر نظارت و ارزشيابي)، دكتر كمالي، دكتر محمد هادي داودي (سرپرست مركز تحقيقات حفاظت خاك و آبخيزداري)، دكتر احمد فاتحي مرج (رييس پايگاه ملّي خشكسالي)، دكتر نادر حيدري (مؤسسه تحقيقات فني و مهندسي)، دكتر گودرز نجفيان (معاون بخش تحقيقات غلات مؤسسه اصلاح و تهيه نهال و بذر)، مهندس بني‌هاشمي (سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور) و نمايندگاني ديگر از مؤسسات مرتبط با موضوع حضور داشتند ...

ادامه نوشته

يك خبر خوش در آستانه روز زمين

     در گفتگويي كه ديروز با ناصر به بهانه‌ي انتشار آخرين پست بحث‌برانگيزش داشتم، او اعلام كرد كه كار طراحي و ساماندهي نخستين خبرگزاري سبز ايران – با عنوان خبرگزاري مستقل محيط زيست ايران -  مراحل نهايي خود را طي مي‌كند و به زودي با برطرف‌شدن چند مشكل فني كوچك، ايرانيان علاقه‌مند به محيط زيست مي‌توانند به صورت روزانه در جريان آخرين خبرهاي سبز ايران و جهان قرار گيرند. او حتي اين را هم گفت كه هم‌اكنون و به صورت آزمايشي، اين خبرگزاري اقدام به انتشار اخبار كرده و به روز مي‌شود. براي ناصر و گروه همراهش كه در تدارك و راه‌اندازي اين حركت ارزشمند زيست‌محيطي- فرهنگي نقش داشته‌اند، آرزوي توفيق روزافزون دارم و اميدوارم كه خبرگزاري سبز ايران، روزي به جايگاهي ممتاز در حوزه‌ي خبررساني كشور دست يابد.

تصاويري از آثار سرمازدگي بر رويشگاه جنگلي چيتگر – غرب تهران

    سرماي كم‌سابقه‌ي زمستان 86، همان طور كه پيش‌تر هم اشاره كردم، خسارت‌هاي سنگيني را بر بخش كشاورزي و منابع طبيعي كشور وارد ساخته و علاوه بر آسيب‌رساندن به بسياري از اقلام كشاورزي و درختان ميوه (حتا انار و زيتون)، شمار قابل توجهي از درختان نسبتاً مقاوم سوزني‌برگ را نيز متأثر كرده و از بين برده است. از جمله آثار اين سرما را آن گروه از شهروندان تهراني كه در مسيرهاي غربي تهران تردد دارند، مي‌توانند بر روي جنگل‌هاي دست‌كاشت چيتگر كه قدمتي نزديك به 40 سال دارند، به وضوح مشاهده كنند. اين تصاوير را كه ديروز – 21 فروردين 87 – از منظر شمالي جنگل چيتگر گرفته‌ام، به خوبي نمايان‌گر عمق فاجعه است ...

ادامه نوشته

سدها و توسعه

    در واپسين روزهاي اسفندماه 1386، همكار عزيزم، دكتر فرهنگ قصرياني، كتابي ارزشمند را به نگارنده هديه كرد با عنوان: سدها و توسعه (Dams and Development) كه توسط كميسيون جهاني سدها (World Commission on Dams) در آغازين روزهاي هزاره سوم منتشر گرديده و خوشبختانه به همت دكتر محمّد سعيد كديور و گروهي از همكاران ايشان در سال 86 به فارسي نيز برگردانده شده است ...

ادامه نوشته

آخرين نفس‌هاي منابع طبيعي استان فارس، در فيروزآباد و داراب

     دوست و همكار عزيز شيرازي‌ام، محمد طيبي ‌خرمي، اخيراً برايم دو يادداشت ارزشمند در باره‌ي شرايط ناگوار منابع طبيعي در استان فارس فرستاده كه با تشكر از ايشان و ستايش عشق پاكش به مواهب طبيعي سرزمين مادري، هر دو مقاله را انتشار مي‌دهم.
    اميد كه هشدارها و زنهارهاي اين پژوهش‌گر دلسوخته را جدي گرفته و با او همراه و همدل شويم تا صدايش را بتواند با طنيني افزون‌تر به گوش مديران طبيعت‌ستيز و قدرت‌سالار برساند.

مقاله‌ي نخست با عنوان:

گارد منابع طبيعي و حديث جنگل زيباي مُلِه‌‌گاله (مُوله‌گاله)

مقاله‌ي دوّم با عنوان:

نقش فعاليت و مديريت كشاورزي در نابودي زيست‌بوم‌هاي طبيعي كوهستان داراب


  از همين نويسنده :

   - بررسي فنولوژي مهمترين گياهان مرتعي پايگاه (قرق) دهبيد

   - مطالعه فتولوژي چهارگونه مرتعي در پايگاه دهبيد فارس

 

تصاويري از شن‌زارهاي ابو زيد‌آباد كاشان و درسي ديگر!

     واپسين روزهاي كاري سال گذشته (۲۴ الي ۲۶ اسفندماه ۸۶) را به منظور عملياتي كردن بخشي از پژوهش‌هاي مرتبط با تهيه‌ي نقشه‌ي حساسيت سرزمين به بيابان‌زايي در بيابانهاي ابو زيدآباد كاشان بودم. آنچه كه در نگاه نخست، مشهود مي‌نمود، آثار مخرب و چشمگير زمستان كم‌سابقه‌ي گذشته بر اغلب پوشش‌‌هاي گياهي و رويشگاه‌هاي درختي دست‌كاشت بود. به نحوي كه اغلب نهال‌كاري‌ها و جنگل‌كاري‌هاي دست‌كاشت، از جمله درختان كاشته شده در دو طرف آزادراه تهران- قم  دچار سرما‌زدگي برگشت‌ناپذير و حاد شده بودند و نشان دادند كه تاب گذران چنين برودتي را ندارند؛ رخدادي كه در بسياري ديگر از مناطق كشور – از جمله در خراسان شمالي و رضوي، گلستان و مازندران، مركزي، قم، اصفهان، كرمان، سيستان و بلوچستان و حتي برخي از مناطق ساحلي خليج فارس - هم به وقوع پيوسته و گزارش‌ها حكايت از آن دارد كه بسياري از اقلام اكاليپتوس، گز شاهي، كاج الداريكا، زيتون و حتا كهور پاكستاني دچار آسيب‌هاي گسترده شده‌اند ...

ادامه نوشته

آغاز چهارمين سال حضور «مهار بيابان‌زايي» در وبلاگستان فارسي

تارنماي مهار بيابان زايي


كسي نمي‌خواهد
باور كند كه باغچه دارد مي‌ميرد
كه قلب باغچه در زير آفتاب ورم كرده است
كه ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تُهي مي‌شود
و حس باغچه انگار
چيزي مجرد است كه در انزواي باغچه پوسيده‌ست
دلم براي باغچه مي‌سوزد ...

     ۱۰۹۶ روز پيش، مهار بيابان‌زايي چشم به دنياي مجازي گشود ... آمد تا هم دريابد كه دنياي اطرافش به طبيعت چگونه مي‌نگرند و هم دريافت‌هاي خويش را از اين حوزه در معرض ديد و قضاوت فارسي‌زبانان عزيز قرار دهد.
    و اينك بسيار خوشحال است و از بخت‌ياريش به خود مي‌بالد كه در زمانه‌اي مي‌زيد كه مي‌توان به سهولت و با ابزاري پرنفوذ به نام «وبلاگ» در كمترين زمان ممكن تا بيشترين فاصله‌ي متصور را در اين كره‌ي خاكي طي كرد و به تبادل انديشه و احساس پرداخت.
     چنين است كه در سوّمين سال حيات «مهار بيابان‌زايي»، به رغم رخدادهاي تلخي كه بر طبيعت ناب وطن تحميل شد، كوشيدم تا بيش از گذشته از آستانه‌ي اطلاع‌رساني و خبردهي صرف در اين حوزه گذشته و با تأملي بيشتر، تحليل‌هاي خود را ارايه دهم.

سايت محمد درويش


    همچنين در سومين سال حيات «مهار بيابان‌زايي»، سايت محمّد درويش نيز، به همت ماني منجمي عزيز راه‌اندازي شد؛ سايتي كه در طول نزديك به 10 ماه فعاليتش بيش از 450 هزار بار ديده شد كه در اين ميان، سهم دل‌نوشته‌ها 185 هزار بار (بيشترين) و سهم فوتو بلاگ هم 60 هزار بار (كمترين) بود. با اين وجود، پس از فيلتر شدن كلمه "desert" در اغلب سرويس‌دهنده‌هاي وطني، تصميم گرفتم تا همچنان محتواي وبلاگ مهار بيابان‌زايي را نيز به روز نگه دارم؛ وبلاگي كه حدود 110 هزار بار در سومين سال حياتش ديده شد و در مجموع 292 بار شاهد به روز رساني محتواي يادداشت‌هاي محمد درويش بود.

دل‌نوشته‌ها بيشترين بازديد كننده را در سال گذشته داشتفوتوبلاگ كمترين بازديدكننده را داشت


    افزون بر آن، حدود 60 يادداشت از صاحب اين قلم نيز در روزنامه‌ها، مجله‌ها و خبرگزاري‌ها منتشر شد كه اغلب برگرفته از محتواي وبلاگ بود.
    خوشحالم كه اعلام كنم، در سومين سال حيات مهار بيابان‌زايي، شاهد رشد چشم‌گير وبلاگ‌هاي زيست محيطي بوديم؛ رخداد ارزشمندي كه به همت مهدي اشراقي عزيز، مدير تارنماي گرانسنگ «گرين‌بلاگ» از سامان و هويتي بايسته هم برخوردار شد. به نحوي كه اينك مي‌توان از حضور وبلاگ‌هاي سبز در دنياي مجازي به عنوان يكي از مهم‌ترين و مؤثرترين گروه‌هاي وبلاگ‌نويسي ياد كرد. افتخاري كه بي‌شك در بازآفريني آن نمي‌توان از نقش يكايك اعضاي سبزانديش گرين‌بلاگ و نيز اثر مثبت تارنماي پربيننده‌اي چون «بالاترين» غفلت كرد. موفقيت اخير برخي از قلم به دستان سبز چون دیده بان محیط زیست و اسدالله افلاكي عزیز را بايد از همين منظر نگريست.
     با اين وجود، نيك مي‌دانيم كه هنوز در آغاز راه هستيم و هنوز مانده تا برف زمين آب شود ...
     بايد بيش از پيش در انديشه‌ي ارتقاي محتواي وبلاگ‌هاي سبز بود؛ بايد كوشيد تا هر پست سبزي كه در دنياي مجازي منتشر مي‌شود، حاوي ديدگاه و سخني سودمند در راستاي آگاهي‌بخشي و حفاظت از اندوخته‌هاي ناهمتاي سرزمين مادري باشد.
     تنها در آن صورت است  كه مي‌توان اميدوار بود كه سرانجام كساني يافت خواهند شد كه باور كنند «قلب باغچه در زير آفتاب ورم كرده است ...»

انتخاب برترين هاي سبز در سال 86


    اين يادداشت را نمي‌توانم به پايان برم، مگر آنكه از حركت ارزشمند آقاي مهندس احمد محرابي عزيز (مدير پايگاه اطلاع رساني فرزند ايران) هم قدرداني كنم كه با ابتكار ارزشمندش، همچنان به رونق وبلاگستان سبز شتاب بخشيد.
     به اميد فراگيري، گسترش و نفوذ بيشتر گرايه‌هاي زيست‌محيطي در جامعه‌ي امروز ايران و با پوزش از خوانندگان عزیزی که نتوانستم به موقع و شیوه ای درخور پاسخ کامنتها و ابراز محبت های شان را ادا کنم.

اين گل زيباي روييده در شنزارهاي روستاي مصر تقديم به خوانندگان عزيز مهار بيابان زايي

من او را به جای همه برمی‌گزينم
و او می‌داند که من راست مي‌گويم
او همه را به جای من برمي‌گزيند
و من مي‌دانم که همه دروغ می‌گويند
چه می‌ترسد از راستی و دوست داشته شدن!
چشمانم را اشك پر كرده است ...

                                                        مهدي اخوان ثالت

    در همین باره :

    - «مهار بيابان‌زايي» دوسالگي‌اش را پشت سر گذاشت!

    - سپاس از حاميان مهار بيابان‌زايي!

    - جايزه‌ي من و آغاز ششمين سال زندگي وبلاگ فارسي!

    پيوست :
   - گفتگوي رادیو زمانه با محمّد درويش به بهانه طرح ساعت زمين

 

برای درج دیدگاه های ارزشمندتان در باره این پست به اینجا روید.

سيزدهمين روز نوروز  87 را با هم‌آغوشي با طبيعت سپري كنيم ، نه هماوردي با آن!

           «ما بايد به کودکانِ جهان، به آنها که آينده را در تملّک خويش دارند، اطمينان دهيم: از طريق اقدامات خود دنيايي پيراسته از ذلّت و تحقيرِ حاصل از فقر، تخريب محيط‌زيست و الگوهای توسعه‌ي ناپايدار برایشان به ارث می‌گذاريم.»

بند سوّم از بيانيه‌ي سياسی اجلاس زمين در ژوهانسبورگ

     به جز ايرانيان، اين كدام ملت است كه بتواند ادعا كند از پيشينه‌اي هم‌سنگ ما در  احترام و همراهي و تعامل با طبيعت برخوردار است. آيين نوروز و آشتي با طبيعت در سيزدهمين روز از فرودين؛ آييني كه از قدمتي چند هزارساله برخوردار است، به خوبي مؤيد و تأييد‌كننده‌ي اين مدعاست. با اين وجود و به رغم چنين پيشينه‌ي غرورآفريني در پاسداري از مواهب طبيعي در نزد ايرانيان، متأسفانه چند سالي است كه به بهانه‌ي سيزده‌بدر، روز زمين و آشتي با طبيعت، برخي از ما بيشترين قهر و هماوردي خود را با زمين به نمايش مي‌گذاريم. در حالي كه سزاوارتر اين است كه ايرانيان در واپسين روز نوروز، به ستايش طبيعت تازه از خواب بيدار شده  بپردازند و توان هماغوشي خود را با اين موهبت ناب هستي به نمايش نهند. امّا چرا آنگونه رفتار نمي‌كنيم كه زيبنده‌ي اين رسم غرورآفرين و ديرينه است؟!

ادامه نوشته

دهم فروردين : يك روز سبز ديگر براي طرفداران محيط زيست در جهان

     امروز – دهم فروردين 87 -  مصادف است با 29 مارس 2008، روزي كه قرار است به پيشنهاد «earthhour»، جهانيان در هر كجاي اين كره‌ي خاك كه مي‌زيند، به نشانه‌ي اعتراض بر روند شتابان و نگران‌كننده‌ي گرم‌شدن زمين، به مدت يك ساعت و در اقدامي سمبليك، از ساعت 20 الي 21 تا آنجا كه مي‌توانند از روشن‌كردن لامپ‌هاي غير ضروري خودداري كرده و بدين‌ترتيب، عزم و همبستگي خود را براي كاهش روند انتشار گازهاي گلخانه‌اي و ديگر مؤلفه‌هاي دخيل در اين فرآيند شوم به نمايش نهند.
     تاكنون 266821 شخصيت حقيقي و 19298 شخصيت حقوقي با ثبت‌نام در اين سايت، آمادگي خويش را براي حمايت از اين حركت سبز اعلام كرده‌اند. لطفاً شما نيز ثبت نام كرده و بر شمار ايرانياني كه از آموزه‌هاي زيست‌محيطي پشتيباني مي‌كنند، بيافزاييد.
     به همين بهانه، يادداشت زير را ارايه مي‌دهم:


ادامه نوشته

درسي كه دكتر فرود شريفي بايد از سوئد بياموزد!

رعايت هنجارهاي زيست محيطي، حافظ پايداري و كيفيت زندگي است نه تهديدكننده آن.

    همان‌طور كه پيش‌تر اشاره كردم، در واپسين ماه سال كهنه، عالي‌ترين مقام متولي منابع طبيعي كشور، در سخناني تأمل‌برانگيز و همزمان با آيين‌هاي بزرگداشت هفته منابع طبيعي خطاب به معترضين سبز نهاد متبوع خويش، آشكارا اعلام داشت: «اگر بخواهيم محيط زيست صد درصد حفظ شود، بايد همه كارهايمان را تعطيل كنيم».
    در حقيقت، دكتر فرود شريفي، دوّمين رييس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور در زمان صدارت، مهندس اسكندري بر صدر وزارت جهاد كشاورزي هم، همان حرفي را زد و در را بر همان پاشنه‌اي چرخاند كه سالهاست ديگر مديران ناآشنا با ملاحظات زيست‌محيطي عنوان كرده و مي‌كنند و علناً از محيط زيست با عنوان «محيط ايست» نام مي‌برند ...

ادامه نوشته

براي ريحانه‌هاي پاك‌نهاد سرزمين مادري ؛ دل‌هاتان بهاري و روزگارتان ، نوروزي باد ...

 

اين دستهاي چروكيده و خشك‌شده نبايد دستهاي ريحانه باشد! دختربچه‌اي كه فقط شش سال دارد …

      در هنگامه‌ي اعتلاي خورشيدي، در موسم پراكنش عطر سنبل‌ها و بهارنارنج‌ها و در جشن رويش دوباره‌ي جوانه‌ها و لبخند سپيد شكوفه‌هاي بادام و سيب، ايرانيان در هر جاي اين كره‌ي خاكي كه باشند، دوباره برمي‌خيزند، خاك كهنگي مي‌زدايند، تن‌پوش نو بر تن مي‌كنند و با سمنو و سنجد و سيب و ... سبزه به استقبال اين ديرينه‌ترين، واقعي‌ترين و طبيعي‌ترين جشن زمين مي‌روند؛ جشني كه هيچ قدرتي، هيچ ايدئولوژي‌اي و هيچ مصلحتي تاكنون نتوانسته دربرابرش قدعلم كند و اين آيين را به حاشيه راند.

ريحانه

     بياييم تعارف را كنار بگذاريم و براي لحظاتي كوتاه هم كه شده حقيقت را ببينيم. به راستي در بين تمام آيين‌هاي متعددي كه در طول سال و به ضرب حضور در برگ‌هاي تقويم رسمي، پاس داشته مي‌شوند، كداميك مي‌توانند با نوروز، چهارشنبه‌سوري و سيزده‌بدر برابري كنند؟! مگر جز اين است كه مفهوم جشن ملي و نكوداشت خودجوش را فقط و فقط در هنگامه‌ي بهار است كه مي‌بينيم و درك مي‌كنيم؟

ريحانه

     قدر اين موهبت را بدانيم، اين‌ها يگانه و شايد تنها زنجيرهاي مستحكمي باشند كه هويت ايراني را، فارغ از هر قوميت و زبان و مذهبي كه دارد، قوام و دوام مي‌بخشد. اين‌ها قوي‌ترين پادزهرهايي است كه در طول همه‌ي سده‌هاي پرشمار گذشته، اين بوم و بر مقدس را از گزند شوكران افراط‌گرايي و تجزيه‌طلبي مصون داشته است.
    قدر اين ستاره‌هاي درخشنده‌ي فرهنگي را بدانيم و سهواً يا عمداً كاري نكنيم تا پيوندهاي ايرانيت ما سست شود.

دختري جوان از اهالي فارسان بختياري - شهريور ۱۳۸۶دوستان ريحانهسيماي زندگي ييلاقي در دامنه‌هاي زردكوه

    و امّا بعد ...
    سال 1386 هم به پايان رسيد؛ سالي كه در شش‌ماهه‌ي نخستش، اغلب نقاط ايران، طعم يك ترسالي دلچسب را چشيدند و پس از سال‌ها، بيشتر آبخوان‌ها و تالاب‌هاي ما با صداي آب و رطوبت زندگي‌سازش آشتي كردند ... و البته در شش‌ماهه‌ي پاياني‌اش به جز ديار سيستان و بلوچستان و تاحدودي، برخي از نواحي مركزي، بيشتر مناطق كشور، به رغم تحمل بي‌سابقه‌ترين سرما و برودت قرن، از ريزش‌هاي آسماني درخوري بهره‌مند نشدند.
    در هزار و سيصد و هشتاد و شش، زخم‌هاي طبيعت وطن، نه‌تنها التيامي نيافت، بلكه در اغلب حوزه‌ها بر وخامت و جراحتش افزوده شد؛
    در هزار و سيصد و هشتاد و شش، شاهد مرگ خاموش و غم‌انگيز هشت‌هزار درخت پانصد‌ساله در تنگه‌ي بلاغي بوديم؛ شاهد خشكيدگي طشك و بختگان و مرگ چندين هزار فلامينگو؛
    در هزار و سيصد و هشتاد و شش، به نخستين كشور تخريب‌كننده‌ي خاك در جهان ارتقاء يافتيم و به قول ناصر كرمي عزيز، به اندازه‌ي حجم آن سه جزيزه خاك بر باد داديم؛
   در هزار و سيصد و هشتاد و شش، يكي از فرزندان فرهيخته‌ي خود – دكتر هرمز اسدي - را از دست داديم؛ دانشمند عاشقي كه شايد تا سال‌ها نتوان جايگزيني برايش يافت؛
   در هزار و سيصد و هشتاد و شش، درياچه‌ي اروميه را در كمترين سطح و حجم خود تجربه كرديم و در همان حال براي افتتاح پل معروفش سر و دست شكستيم. همان گونه كه براي ويراني جنگل زيباي ابر به بهانه احداث جاده و مجوز برپايي كارخانه پتروشيمي در ميانكاله هم چنين كرديم و در برابر ويراني عرصه‌هاي طبيعي و ايستگاه‌هاي پژوهش منابع طبيعي خويش در زردكوه بختياري، كام‌فيروز فارس و مارگون ياسوج هم سكوت كرديم و خاموش مانديم.
    و البته همه‌ي خبرها هم بد نبود، اينكه هنوز مديراني وجود دارند كه حتا در برابر فرمان وزير و استاندار مي‌ايستند تا طبيعت را حفظ كنند، آنگونه كه در ماجراي جنگل لاكان گيلان و تايباد خراسان رخ داد، جاي اميدواري فراوان دارد؛ اينكه سرانجام يك كانديدا براي نمايندگي مجلس اعلام موجوديت كرد، آن هم فقط با شعار حفظ محيط زيست (هر چند رأي نياورد)؛ اينكه كماكان بر شمار وبلاگ‌هاي سبز در دنياي وبلاگستان افزوده مي‌شود و به همت مهدي اشراقي عزيز، اين جمع سبز از هويتي ممتاز نيز برخوردار شده و حتا اجتماعاتي را در سطح تهران و شهرستان‌ها برپاكردند و اينكه فعاليت قلم‌به دستان سبز در عرصه مطبوعات كشور نيز از چنان اعتنايي برخوردار مي‌شود كه مورد تشويق و تقدير قرار مي‌گيرند، جاي اميدواري فراوان دارد و بخصوص بايد از حضور صفحات سبز در روزنامه‌هاي جام‌جم، اعتماد، اعتماد ملي، تهران امروز، كارگزاران، همشهري و نيز خبرگزاري ايسنا و فارس ياد كرد كه به ويژه در روزنامه همشهري، به همت اسدالله افلاكي و ناصر كرمي عزيز، همچنان بيشترين حجم از صفحات ثابت به محيط زيست اختصاص دارد؛ روزنامه‌اي كه كماكان عنوان سبزترين روزنامه‌ي كشور را مي‌تواند براي نزديك به دو دهه فعاليت، از آن خويش سازد. در همين جا نيز، موفقيت برون‌مرزي اخير اسدالله افلاكي عزيز را به او و روزنامه همشهري تبريك مي‌گويم.

يك زمين فوتبال استثنايي در دامنه زردكوه بختياري - شهريور ۸۶

     و امّا بعدتر ...
     در آخرين روزهاي تابستان سال 86 مهمان مردم خونگرم و صميمي زردكوه بختياري بودم و در ديار امام‌زاده سر آقا سيد، آبشار عليخان و غار يخي (از توابع شهرستان فارسان)، دختركاني را ديدم كه با فروش گونه‌هاي دارويي و خوش‌عطر دامنه‌هاي زردكوه روزگار مي‌گذراندند ... دستان ريحانه را ببينيد تا دريابيد كه روزگار سرزمين مادري‌مان، حتا در پرآب ترين و زيباترين و بهشتي‌ترين مناطقش، روزگار چندان مناسبي نيست.

بند رخت در دامنه‌هاي زردكوه!

      بياييم در آستانه‌ي نوروز 1387 با خود پيمان بنديم كه براي كودكان پاك‌نهاد اين سرزمين و براي آفرينش لبخند بر صورت معصوم و زيباي‌شان هرچه در توان داريم، به كار بنديم.

اهالي غار يخيسيماي زندگي ييلاقي در دامنه‌هاي زردكوه- كليك كنيد


    اي ايران من! در واپسين ساعات از سال 1386 خورشيدي، از پروردگار مهربان مي‌خواهم تا روزگاراني آبي، طبيعتي شاداب، رودخانه‌هايي پرآب و مردماني پويا، كوشنده، هنجارشكن و جمودناپذير ارزاني‌ات دارد كه بي‌شك سزاوارش هستي.

 نوروزتان پيروز باد …

    سالي به دور از غم و درد و رنج براي همه‌ي هموطنان عزيزم آرزو دارم.

"برای درج نظر در مورد این یادداشت به دل نوشته ها مراجعه فرمایید."