آیا بی تفاوتی سه دولت به برنامه اقدام ملی مقابله با بیابان‌زایی در دولت چهارم پایان خواهد گرفت؟

 از زمان تصویب و پیوستن جمهوری اسلامی ایران به پیمان مقابله با بیابان‌زایی 13 سال می‌گذرد؛ حاصل این 13 سال تدوین و ارایه برنامه‌ی اقدام ملّی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی است؛ برنامه‌ای که قرار بوده تحت مدیریت دولت سوّم پس از تصویب قانون، یعنی همین دولت نهم موسوم به مهرورزی جامه‌ی عمل بپوشد و اجرایی شود. اما دریغ از توجه‌ای بایسته و درخور! کافی است بدانیم که در طول 4 سال گذشته کمیته‌ی اقدام ملّی به ریاست وزیر جهاد کشاورزی فقط دوبار تشکیل جلسه داده است! آن هم در باره‌ی موضوعی که بیشترین خطر برای کارمایه‌های طبیعی و ملّی به شمار می‌آید. در همین باره، دوست و همکار عزیزم دکتر سید عطا رضایی یادداشتی را به رشته تحریر درآورده‌اند که توجه خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی را مطالعه‌ی آن – به ویژه بند پایانی‌اش – جلب می‌کنم ...

ادامه نوشته

تصويري از بوشهر كه اميد مي‌افشاند و شور مي‌آفريند!

درود بر این سه جوان بوشهری

    همه‌ي ما روزي چشم باز كرده و خود را در دنياي آدم‌زميني‌ها ديده‌ايم؛ اون هم اغلب ناغافلكي!
    و همه‌ي ما روزي هم چشم بر اين دنيا خواهيم بست كه اتفاقاً آن هم اغلب ناغافلكي است!
   در بين اين آمدن و رفتن، اما مي‌تواند اتفاقي رخ دهد كه احساسي ناب از رضايت‌مندي و سرخوشي را تجربه كني و تا آخرين لحظه‌ي حضورت در واژه‌ي اكنون شناور باشي و سرمستانه از آب‌تني كردن منتهاي لذت را ببري ...
   مي‌داني آن اتفاق چيست؟
   اين كه هر يك از ما بكوشيم تا دنيا را در وضعيتي بهتر نسبت به زماني كه در آن وارد شديم، ترك كنيم.
   به همين راحتي!

   برای همین است که وقتي اين دو تصوير را در كلبه‌ي مجازي ابوحنانه‌ي عزيز ديدم، دلم به شوق آمد، چشمانم خيس شد، تنم لرزيد و سراپاي وجودم را غروري ناب فراگرفت؛ غرور از داشتن چنين هموطنان عاشقي، كه حاضرند خود را به زحمت اندازند تا هم‌نوعان خويش و نيز ديگر زيستمندان دريايي و كنارآبزي در وضعيتي بهتر زندگي كنند.
   و مگر عشق جز اين است؟
   عشق يعني:

گرم يادآوري يا نه
من از يادت نمي‌كاهم

    و آن سه هموطن بوشهري عميقاً نشان دادند كه عاشق طبيعت و زيستمندان آن هستند. آنها نشان دادند که ترجیح می‌دهند به جای آن که فقط نام خود را در آغوش گرفته و بغل گیرند، نام آنهایی را به آغوش کشند که نمی‌شناسند و شاید هرگز هم نبینند ... و این یعنی: عشق واقعی به انسانیت.

    آري ...
   آن چند جوان بي‌ادعاي بوشهري به من و تو درس بزرگي دادند؛ اين كه مي‌شود همواره با كمترين امكانات هم كاري كرد كارستان و دنيايي ساخت شبيه هيچستان ... همان هيچستاني كه مي‌شود سراغ سهراب را آنجا گرفت.
هیچستانی که
تا نسیم اتشی در بن برگی بوزد
زنگ باران به صدا در می‌آید

    بیاییم از امروز پیمان بندیم که در به صدا درآوردن زنگ باران امساک نخواهیم کرد
    بیاییم قول دهیم در گفتن جمله‌ی دوستت دارم، مصلحت‌سنجی نخواهیم کرد
    و بیاییم عهد ببندیم که نکته‌های شیرین زندگی را که در‌می‌یابیم با دیگران به اشتراک خواهیم نهاد.
   روايت مصور و دلنشين ابوحنانه‌ي عزيز را از اين ماجراي دلپذير اينجا بخوانيد و دعا كنيد و دعا كنيم كه بر شمار اين گونه هموطنان در دور و برمان افزوده شود.

   باور كنيد:
   دنيا در حال فرياد است كه به شما بگويد: بله!
   چرا صداي مهرباني‌هايش را گاه نمي‌شنويم يا جدي نمي‌گيريم؟

درج نظر

گزارش ایسنا از کارنامه محیط زیستی دولت نهم

آیا می توان از کارنامه محیط زیستی دولت نهم دفاع کرد؟!


     اسماعیل کهرم، محمد درویش، ناصر کرمی و معصومه ابتکار از کارنامه دولت نهم در حوزه محیط زیست سخن می‌گویند. روایت ایسنا را با عنوان: «قهر آشکار با طبیعت ایران زمین» می‌توانید اینجا بخوانید.

   پیوست:
این هم یک روایت دیگر از همان ماجرا!
- گفتگوی سبزپرس با محمد درویش به بهانه روز جهانی محیط زیست: در ایران پژوهش دقیقی از تغییرات اقلیمی نداریم.
خشكسالي؛ «چالشي» كه مي‌توانست «فرصت» باشد نه تهديد – محمّد درویش

و سرانجام در دقیقه 90، نام محیط زیست در مناظره‌ها شنیده شد!

دولت سبز میرحسین موسوی: امید تازه طرفداران محیط زیست در ایران     

      بی‌شک کمتر برنامه‌ای را در تاریخ رسانه‌ی ملّی می‌توان سراغ گرفت که این گونه مشتاقانه بتواند 70 میلیون ایرانی را در پای جعبه‌ی جادو میخکوب کرده و خیابان‌ها را خلوت کند. امّا مناظره‌های تلویزیونی 4 کاندیدای ریاست جمهوری دهم، بخصوص وقتی یک پای آن محمود احمدی‌نژاد باشد، این گونه بود و توانست بیشترین رکورد جذب مخاطب را برجای نهد. این را می‌شود از حجم گسترده‌ی بازخوردهای رسانه‌ای، وبلاگی و هیاهوهای طرفداران 4 کاندیدای مزبور در نیمه شب‌های شهرهای کوچک و بزرگ ایران به خوبی دریافت کرد.
     بنابراین، به نگارنده حق دهید اگر از شنیدن نام محیط زیست در چنین برنامه‌ی پرطرفداری شادمان شود؛ نامی که همواره حفظ و پاسداری از آن در شمار مهمترین آرمان‌های زندگیش جای داشته و دارد.
     به ویژه اگر به دو یادداشت اخیرم توجه کرده باشید، بیشتر دلیل خوشحالی امشبم را درخواهید یافت. چرا که میرحسین موسوی در آخرین لحظات از آخرین مناظره‌ی تلویزیونی خود، سرانجام به انتظار طرفداران محیط زیست پاسخ داده و به وجود برنامه‌های محیط زیستی دولت امید هم اشاره کرد. بدین‌ترتیب نشان داد که مقوله‌ی محیط زیست برای او و تیم همکارانش در دولت دهم از اعتبار ی درخور برخوردار است.

زهرا رهنورد و معصومه ابتکار در پویش طرفداران محیط زیست - 16 خرداد 1388 - عکس از آزاده نوازی

    شنبه‌ی گذشته در همایشی که با حضور زهرا رهنورد و معصومه ابتکار برگزار شد، همین موضوع را به عنوان یک درخواست جدی مطرح کردم و اینک خوشحالم که همسر میرحسین عزیز این درخواست را توانسته است به ایشان انتقال دهد.
    یاد فرازی از سخنرانی استاد اسماعیل کهرم در همان پویش بی‌نظیر افتادم؛ جایی که ایشان با طنازی و هوشمندی گفتند: بسیاری گله‌مند هستند که اگر محیط زیست برای آقای مهندس موسوی اهمیت دارد، چرا خودشان در این پویش شرکت نکرده‌اند؟ و من پاسخ دادم: اگر میرحسین نیامده است، در عوض نیمه‌ی شیرین وی در همایش شرکت کرده‌اند!
    نیمه‌ای که حالا مشخص شد از نفوذ کافی نیز بر ایشان برخوردار است!
    بنابراین می‌توان امیدوار بود در دولت آینده، نخستین بانوی کشور هم، خود یکی از جدی‌ترین حامیان طبیعت خواهد بود.

                                                             درج نظر

محیط زیست حتا به اندازه برنج باسماتی هم نمی‌ارزد!


     مناظره‌های چهارکاندیدای ریاست جمهوری در ایران، نه‌تنها ایرانیان که بسیاری از ناظران بی طرف جهانی و مردم منطقه را به حیرت و ستایش واداشته است. حیرت از این همه خصومتی که ممکن است بین عالی‌ترین سطوح رهبران جمهوری اسلامی وجود داشته باشد و ستایش به دلیل آن که تصور پخش چنین مناظره‌های عریانی در اغلب کشورهای منطقه بیشتر به رؤیا می‌ماند تا واقعیت.
    در حقیقت پخش این مناظره‌های تلویزیونی بیش از هر چیز نشان می‌دهد که حاکمیت، مردم خود را محرم دانسته و حاضر است دغدغه‌های مدیریتی ‌و فکری‌اش را در معرض قضاوت شهروندانش قرار دهد. نکته‌ی ارزشمندی که در صورت استمرار می‌تواند هم از فاصله و شکاف بین مردم و دولت بکاهد و هم میزان مسئولیت‌پذیری ایرانیان را نسبت به وظایف شهروندی‌شان ارتقاء دهد.
    در این بین، نوع گفتگوها و ماهیت برهنه‌ی اتهام‌های مطرح شده در مناظره میرحسین موسوی و محمود احمدی‌نژاد کاملاً استثنایی و متمایز است و تقریباً هیچ خط قرمزی در این مناظره‌ی جنجالی رعایت نشد؛ مناظره‌ای که بازتاب‌های بین‌المللی و فرامنطقه‌ای آن، حتا سخنان بسیار مهم باراک اوباما در مصر را تحت‌الشعاع خود قرار داد و همچنان بسیاری از خبرگزاری‌ها، تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها به تفسیر و تحلیل آن در سراسر جهان ادامه می‌دهند.
    و از همین جاست که افسوس و آه نگارنده دوچندان می‌شود. این که چرا از منظر دید کاندیداهای ریاست جمهوری ایران، محیط زیست حتا به اندازه‌ی برنج باسماتی و پرونده‌ی فلان خانم یا تراکتور یا سیر چینی نباید اهمیت داشته باشد؟!
    واقعاً چرا از چالش محیط زیست و وضعیت نگران‌کننده‌ی آن در ایران هیچ یک از کاندیدا‌ها یاد نمی‌کنند؟ چرا دلشان برای کشاورزی می‌سوزد، اما نمی‌گویند که برای افزایش راندمان آبیاری که بیش از 90 درصد آب قابل استحصال مملکت را در خود می‌بلعد، چه برنامه‌ای دارند؟ چرا نمی‌گویند که فرونشست زمین به کابوس بسیاری از مردم ساکن در دشت‌های ممنوعه کشور بدل شده است؟ چرا هیچ اشاره‌ای به روزهای ممتد غبارآلود مردمان جنوب و جنوب غرب کشور نمی‌شود؟ چرا از شتاب نگران‌کننده‌ی مرگ تالاب‌ها سخنی به میان نمی‌آید؟ چرا وجود نرخ فرسایش آبی و بادی در کشور که به شش برابر میانگین جهانی رسیده، نمی‌تواند موضوعی مهم در جستارهای ریاست جمهوری را به خود اختصاص دهد، چرا سیاست‌های افزایش دهنده‌ی رشد جمعیت مورد نقد جدی قرار نمی‌گیرد؟ و چرا مرگ 8 هزار شهروند در سال به دلیل بحران آلودگی هوا هیچ توجهی را در این سطح برنمی‌انگیزد؟ آن هم در شرایطی که پیچیده‌ترین نکات فنی و کارشناسی، مثل نحوه‌ی اجرایی کردن اصل 44 قانون اساسی می‌تواند دقایق عمده‌ای از وقت مناظره‌های تلویزیونی را بگیرد؛ مباحثی که ورود به آن حتا برای بسیاری از کارشناسان فن هم نفس‌گیر است، چه رسد به مردم عادی!
    به هر حال همچنان امیدوارم که در روزهای باقیمانده شاهد طرح مشکلات و بحران‌های محیط زیستی ایران در این مناظره‌ها بوده و راهکارهای تحقق اصل 50 قانون اساسی را از زبان این داوطلبین بشنویم و بخوانیم. دوست دارم بشنوم که وقتی از رییس دولت نهم سؤال می‌شود که چرا شاخص پایداری سرزمین در ایران (DPI) در طول اجرای برنامه 5 ساله‌ی چهارم، 5 پله دیگر سقوط کرده است، واکنش محمود احمدی‌نژاد چیست؟! و دوست دارم بدانم این داوطلبین خطر جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم و بیابان‌زایی را تا چه اندازه جدی گرفته و برای شناخت و مهارش حاضرند هزینه بپردازند.

درج نظر

در باره دو شعار مشهور خرداد امسال

شعار امسال روز جهانی محیط زیست

     پیش‌تر  هم گفته‌ام که خرداد، یکی از سبزترین ماه‌های سال از منظر مناسبت‌های محیط زیستی است؛ ماهی که با روز جهانی تنوع زیستی شروع و با روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی به پایان می‌رسد و البته این وسط‌ها هم کلی مناسبت شیرین سبز – چه در مقیاس ملّی و چه جهانی - وجود دارد که سرآمد آن بی شک پنج ژوئن یا روز جهانی محیط زیست است.
    خرداد البته ماه تولد پدر آبخوانداری ایران و یکی از شریف‌ترین فرزندان این آب و خاک – آهنگ کوثر  – هم هست که حضورش و تلاش خستگی ناپذیرش به بسیاری از جوانان نیک‌اندیش وطن امید بخشیده و می‌بخشد و البته جراحت‌ها و کم‌لطفی‌هایی را هم که تحمّل کرده و می‌کند، کم از روزگار غم‌زده‌ی طبیعت وطن ندارد.
   گفتم روزگار غم‌زده، یاد انتخابات ریاست جمهوری دهم افتادم که همچون چند خرداد پیش از خود، همچنان بی‌تفاوت از کنار این فرصت تاریخی، یعنی به اشتراک نهادن گرایه‌های محیط زیستی در شعارهای انتخاباتی و برنامه‌های ارایه شده‌ی داوطلبین ورود به ساختمان پاستور می‌گذرد!
    حرف البته بسیار است، امّا اغلب آنها تف سربالاست که مستقیم بر سرخودمان فرود می‌آید! پس بهتر است فعلاً آنها را درز گیریم ...
    امّا دو شعاری که قصد داشتم به معرفی‌شان بپردازم، یکی شعار روز جهانی محیط زیست است  که همچنان از من و تو می‌خواهد به کمک یگانه‌ی کره‌ی مسکون شتافته و او را در مواجهه و مقابله با خطر تغییرات آب و هوایی و جهان گرمایی یاری رسانیم.
    شعاری که می‌توانست در برنامه‌های 4 کاندیدای ریاست جمهوری امسال هم نمودی عینی‌تر یافته و به عنوان یکی از محورهای تحرک بخشیدن به تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی پررنگ‌تر دیده شود. امّا انگار نه انگار که جهان‌گرمایی و تغییر اقلیم هم می‌تواند برای ایران خطرآفرین باشد! همان ایرانی که ضریب تغییرات حجم آب‌های سطحی آن در دو سال متوالی می‌تواند تا 50 درصد تغییر کرده و بسیاری از لوله‌هایش این چند ساله در زمین سبز کرده‌اند (کنایه از نشست زمین و بیرون ماندن سرلوله‌های چاه‌های عمیق که کشاورزان از آن با عنوان سبزکردن لوله نام می‌برند)!
    دست کم کاندیداها می‌توانستند این پرسش جدی را طرح کنند که چرا هنوز در ایران پژوهشی مستدل برای بررسی نشان‌زدهای جهان‌گرمایی بر وضعیت منابع طبیعی، کشاورزی، تنوع زیستی و اندوخته‌های آبی و تالاب‌های ارزشمند آن صورت نگرفته است؟ آیا باید علاوه بر بختگان و طشک و کم جان و گندمان و ارژن و پریشان و هامون و گاوخونی، دریاچه ارومیه را هم از دست بدهیم تا دریابیم که خطر جدی است؟

شعار روز جهانی مقابله با بیابان زایی در سال 2009

     اما شعار دوم برمی‌گردد به مناسبت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی و کاهش اثرات خشکسالی که آیین‌های بزرگداشت آن همه ساله در 17 ژوئن برابر با 27 خرداد ماه در بیش از 170 کشور جهان – از جمله ایران - برگزار می‌شود.
     شعار امسال بر این واقعیت تأکید دارد که نجات آینده‌ی  مشترک ما در گرو حفظ آب و خاک است. همان آب و خاکی که ما بی‌رحمانه آن را هدر می‌دهیم و حواس‌مان هم نیست که هر کشور و دولتی هر چیزی را شاید بتواند به ضرب پول وارد کند، جز همان آب و خاک را!
    امیدوارم در روزهای باقیمانده تا 22 خرداد شاهد آن باشیم که کاندیداهای ریاست جمهوری هم افتخار داده و اندکی از وقت خود را به بیان دیدگاه‌هاشان در مورد مواجهه با چالش‌های فرا راه محیط زیست ایران اختصاص دهند و دست کم بگویند بر اساس چه معیار و توانمندی‌هایی می‌خواهند رؤسای آینده‌ی دو نهاد متولّی محیط زیست و منابع طبیعی کشور را تعیین کنند.

                                                                   درج نظر

در باره یک روز جدید: روز سرزمین یا LAND DAY

ششم ژوئن - روز سرزمين

      درست يك روز پس از روز جهاني محيط زيست، يعني: پنجم ژوئن برابر با 15 خرداد، همايشي يك روزه قرار است در شهر بن جمهوري فدرال آلمان برگزار گردد كه در آن به موضوع مهمي پرداخته مي‌شود:  اين همايش كه به پيشنهاد دبيرخانه‌ي كنوانسيون جهاني مقابله با بيابان‌زايي سازمان ملل متحد برگزار خواهد شد، در پي تبادل نظر پيرامون رابطه‌ي جهان گرمايي با بيابان‌زايي، تخريب سرزمين و خشكسالي است.

    اين كه آيا ممكن است افزايش رخداد خشكسالي يا تغيير محسوس شدت آن در اغلب كشورهاي مستقر در سرزمين‌هاي خشك – از جمله ايران - در طول يك دهه‌ي اخير با فرآيند جهان گرمايي (global warming) مرتبط باشد؟ و آيا نبايد از تشديد فرآيندهاي كاهنده‌‌اي چون تخريب سرزمين (land degradation) ناشي از اثرات متقابل جهان گرمايي و تغيير اقليم نگران بود؟

     همين ديروز بود كه يك مقام مسئول در وزارت جهاد كشاورزي داشت در راديو اعلام مي‌كرد: دليل افزايش قيمت ميوه در بهار سال جاري، تغييرات ناگهاني دما و سرماي بي سابقه بهار نسبت به زمستان بوده است كه سبب شده اغلب سردرختي‌ها آسيب ببينند.

     جهان گرمايي همچنان دارد برگ‌هاي بيشتري رو مي‌كند و تا مرز سست كردن ساحل شرقي ايالات متحده آمريكا هم رسيده است! امّا ما همچنان در خواب ناز به سر مي‌بريم و كسي حاضر نيست تا بهاي يك پژوهش ملّي را براي ارزيابي دقيق اثرات جهان‌گرمايي بر وطن بپردازد؟!

    و اصلاً چرا بپردازد؟ وقتي كه دغدغه‌ي من و تو همچنان غم نان و مسكن و اشتغال است؛ و وقتي كه هيچ يك از ما حاضر نيست تا اين شتاب حيرت‌انگيز مصرف و تخريب يگانه بستر حيات را باور كند؛ معلوم است كه ملاحظات محيط زيستي همچنان توسري خور باقي مي‌مانند و هيچ كانديدايي نيز حاضر نمي‌شود تا وقت باارزشش را براي شركت در همايش طرفداران محيط زيست به هدر داده و به سخنان ايشان گوش فرا دهد.

     گاه با خود مي‌انديشم كه چقدر اين جمله‌ي كوتاه مي‌تواند گويا باشد:

     از ماست كه بر ماست.

درج نظر

چه بد شد كه اروند غم را نمي‌داند!

«ما بايد به کودکانِ جهان ، به آنها که آينده را در تملّک خويش دارند ، اطمينان دهيم: از طريق اقدامات خود دنيايي پيراسته از ذلّت و تحقيرِ حاصل از فقر ، تخريب محيط زيست و الگوهای توسعه‌ي ناپايدار برایشان به ارث می گذاريم.»

بند سوّم از بيانيه‌ي نهايي اجلاس زمين در ژوهانسبورگ (2002) 

شاگردان اول تا پنجم دبستان در كلاس عشايري لنگرآباد كهنوج - ۲۱/۱/۱۳۸۵(آنها در پاسخ من كه چه كمبودي داريد؟ گفتند: هيچ!)

 
زینب؛دخترکی با چشمان میشی در روستای قرقری - مرز ایران و افغانستان (سیستان)

                                           در حاشيه مطلب اروند غم را نمي‌داند

 
     به مناسبت اول جون - روز جهاني کودک (1) - مطلب زير را به همه‌ي کودکان محروم جهان با اميد به برخورداري همه‌ي آنان از امکانات مناسب و يکسان رفاهي، آموزشي، تفريحي و درماني تقديم مي‌دارم.

روز جهانی کودک

    در سراسر دنيا سازمان‌هايي با هدف مطالعه‌ي خشونت، به جمع‌آوري اطلاعات در مورد فقر شايع و خشونت عليه کودکان پرداخته‌اند. نکته‌ اينجاست که بعضي از کودکان ممکن است درباره‌ي رنجي كه مي‌كشند - به واسطه‌ي فقر و خشونتي که با آن روبه رو هستند – هرگز نتوانند صحبت کنند و بسياري از آنان حتي از حقوق خود نيز بي اطلاع باشند. درتمام کشورهاي جهان و در هر فرهنگ و هر نژاد، در هر خانواده تحصيل کرده يا بي سواد، ثروتمند يا فقير، ممکن است مظاهر رنج، فقر و خشونت عليه کودکان ديده شود.

برگرفته از کنوانسیون جهانی حقوق کودکان

    مثلاً تحصيل کودک محدود مي شود، يا داراي کيفيت نيست (ماده 28 و 29)؛ کودک مورد سوء استفاده قرار مي‌گيرد (ماده 19)؛ کودک درگير کار خطرناک مي شود (ماده 32)؛ کودک فرصتي براي استراحت، تفريح و سرگرمي ندارد (ماده 31)؛ ممکن است سلامت کودک به خطر بيافتد (ماده 24).

اين تصوير را در آخرين روز از نخستين ماه سال 86 در محوطه‌ي تاريخي دنا، گرفته‌ام ... ميلاد، بيژن، سهراب، فرهاد و رضا نمونه‌اي از شكوفه‌هاي تشنه‌ي اين ديار هستند، ما بايد كه دوباره بپاخيزيم و – دست‌كم - مشتي برف براي آنان به ارمغان داشته باشيم ...

      جناب مهندس درويش:
    من هم مانند شما خدا را شاکرم که اروند ديکته‌ي درست کلمه‌ي غم را نمي‌داند؛ اما مطمئناً مي‌تواند مفهوم آن را به ويژه در ارتباط با همنوعان هم سن و سال خود به خوبي درک کند و با غم کودکان جهان خود آشنا شود. کودکان معنا و مفهوم غم را به درستي درک مي‌کنند. همان گونه که معنا و مفهوم عدالت را و هر مفهوم انتزاعي ديگر را. مهم نيست که ديکته‌ي درست کلمه غم را ندانند. اروند باهوش شما نيز حتماً با غم کودکان وطن و جهان خود آشناست. آيا تاکنون عکس‌هاي هنرمندانه‌اي را که از کودکان محروم وطن‌تان تهيه کرده و در وبلاگ وزين و ارزشمند مهار بيابان‌زايي نمايش داده‌ايد يا نوشته‌هايي را که در ارتباط با متن‌هايي با سر تيتر «نامش زينب است!» و «هر چي آرزوي خوبه مال تو» را که درسفرنامه‌هاي مورخ 29 بهمن ماه 1384 و اوّل فروردين1386 در وبلاگتان تحرير و ثبت شده، به اروند نشان داده يا برايش خوانده‌ايد؟ ما در جهان‌مان چند زينب و چند ليلا و چند ریحانه داريم؟ آنها فقط در حاشيه‌ي روستاي قرقري، در كنار ساحل خشكيده‌ي هامون پوزك، در منتها‌اليه شرقي مرز ايران يا در پاي قلعه كره، استان كهكيلويه و بوير‌احمد و چهارمحال و بختياري نيستند. تماشاي تصاوير همه‌ي آنها و خواندن مطالب برگزيده ذيل تصاويرشان هر انساني را با غم آشنا و روبرو مي‌کند. بگذاريد اروند با غم کودکان جهان خود آشنا شود تا بتواند براي رفع و يا کاهش بار اندوه آنان در هر کجاي جهان که هستند، بيانديشد. شايد روزي بتواند در زدودن تيره‌گي‌هاي قلب‌هاي پر اندوه‌شان نقشي بيافريند. اميد به اين که کودکان امروز بتوانند زمينه‌هاي مولد غم و اندوه را از دل کودکان فرداي جهان بزدايند. 

در کهنوج - ساحل جازموریان - 1385

     در ضمن چه خوب است اگر آرشيو پيوندهاي روزانه‌ي وبلاگتان قابليت بازيابي بهتر و آسان‌تري داشته باشد تا ديگر بار به دنبال جستجوي ناب‌ترين تصاوير و نوشته‌هايتان مانند مطلب "آن فرشته ساده است و خط خطي ا‌ست" ساعت‌ها وقت صرف نشود. اميد که اين گلچين نيز در آرشيو ديگري به نام محبوب‌ترين تصاوير و " به بهشت نمي‌روم، اگر مادرم آنجا نباشد" در مجموعه مطالب عزيز‌ترين نوشته‌ها گنجانده شود.
 
   منابع:
1- برگی از تاريخ جهان،" انستيتوي بين‌المللي تاريخ اجتماعي -آمستردامhttp://www.Shahrzadnews.com/ ( 11/3/88)  
2- فاونتين، سوزان،" مصونيت در برابر خشونت حق ماست – فعاليت‌هايي براي يادگيري و اقدام ويژه کودکان و نوجوانان"، «اتحاديه بين المللي نجات كودكان» (ISCA)، يونيسف و «سازمان جهانی جنبش پيشاهنگی»
 

    پاورقی:

   (1) -«کنفرانس جهاني رفاه کودکان" که در سال 1925 در ژنو، برگزار شد منشأ بنيان‌گذاري روز جهاني کودک، بود. پس از کنفرانس، دولت‌هاي جهان يک روز را به روز کودک اختصاص دادند تا مسايل کودکان را در مرکز توجه قرار دهند. بسياري از کشورها، از جمله شوروي روز اول ژوئن را انتخاب کردند.»

                                                              درج نظر

اگر و تنها اگر: بيابان را مي‌شناسي!

بر فراز تپه های مواج مصر - جندق


      يه موقع‌هايي كه روي آخرين يال زرين تپه‌ي ماسه‌اي مصر قدم برمي‌دارم؛ يه وقت‌هايي كه در كنار شورترين رود عالم در جوار گندم بريان شهداد نفس مي‌كشم و يه زمان‌هايي كه از بالاي تپه‌هاي سرخ‌رنگ ميوسن جنوب دامغان به انتهاي ناپيداي دشت كويري مي‌نگرم كه آن سويش، جندق با همه‌ي نجابت و صلابتش ايستاده است ... بله  درست در همون برهوت خاموش و اهورايي كوير بر خود مي‌لرزم ... بر خود مي‌لرزم كه آيا توانستم رسالتم را در برابر آن بيابان‌زاده‌ي بيابان‌گرد ادا كنم؟ آيا توانستم خطي مثبت از حضورم در اين دنياي فاني، باقي نهم  و آيا توانستم ذره‌اي از آلام سرزمين مقدس مادري‌ام را كم كنم؟

    گوش كنيد!
    ساربانگ صحرا مي‌نوازد ... در اين صحرا، نه ترنم شاد جويباري روان است، نه سبزينه‌ي زوهمندي و نه بازي مستانه‌ي رودي ... درعوض؛ تنديس‌هاي ماسه‌اي، همان بردنگ‌هاي زرگون، سپيد و خاكستري مدام جابه جا شده تا تازيانه‌ي ناپيداي باد را برملا سازند ...
   و بايد اينجا در پيشگاه خوانندگان عزيزي كه دوستشان دارم، اعتراف كنم: محمّد درويش از دريافت اين تازيانه‌ها نفس مي‌گيرد و به اوج بال مي‌گشايد ...

    يادداشت زير را همكار عزيزم عهديه كاليراد آفريده است و آن را تقديم كرده به خوانندگان عزیز این کلبه‌ی مجازی ... خوشحالم كه چنين همكاراني دارم.

به نام خدايي که همين نزديکي است

بيابان‌زاده‌اي بيابان گرد
کويرنشيني کپرنشين
او که هميشه آسمانش چراغاني است از نوع بي مصرف، حتي نه کم مصرف
کهکشان را زماني يافت که مادرش در راه شيري لالايي کوير را برايش زمزمه کرد
او، فرزند شن زار است و عاشق شترهايش
مي خواهد بداند مديريت سرزمين‌هاي بياباني از نوع علمي او را به کجا خواهد رساند
او نمي خواهد شب چراغ‌هايش را گم کند
فقط مي خواهد فرهنگ کوير را محترم شمارند
مي خواهد ستارگاني در آسمان پر ستاره‌اش باشند
مي خواهد ثقل دايره‌اي باشد که گردش مي‌کنند
مي‌خواهد زادگاهش را پاس بدارند
مي‌خواهد مديريت سرزمينش پايداري بومش باشد
مي خواهد منابع سرزمينش را پاسدار باشند
مي خواهد همچنان بيابانگرد باشد، آن هم از نوع روستايي
او در آينه تو را ميبيند
تجلي آرمان‌هايش در حريم دانش
او را، بومش را، ديارش را و فرهنگ و هويتش را محترم شمار
و به مديريت سرزمينش مفتخر باش
اگر و تنها اگر
"بيابان را مي‌شناسي"

درج نظر

از فرونشست زمین در عشق‌آباد تا عشق کردن از تماشای اولنگ آب باریک!

    دوست جوان و فرزانه‌ام، دکتر کمال‌الدین ناصری عزیز، این روزها خود را به همراه شاگردانش سخت به دامن طبیعت پرتاب می‌کند. از او خواسته بودم تا تحفه‌ای از سفرهایش را با خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی به اشتراک نهد.
   او نیز مطابق معمول، درخواست محمد درویش را زمین ننهاد و گزارش مصور پیش رو را برایتان پیش‌کش کرده است.
    ضمن سپاس از کمال‌الدین عزیز، خواستم بگویم: همچنان لذتی که طبیعت به من می‌دهد، بیشتر است! زیرا زخم‌ها و جراحت‌هایش را با تمام وجودم درک می‌کنم ...

ادامه نوشته

چرا نرخ فرسايش خاك در كشور همچنان پيش‌برنده است؟

گزارش امروز روزنامه خراسان در باره نرخ فرسايش خاك در ايران

      متهم رديف نخست در افزايش نرخ فرسايش خاك در ايران كيست يا چيست؟ چرا اين نرخ همچنان شتابناك در حال زاد و ولد است؟ عواقب اين شتاب منفي كدام است و چرا اقدامي بايسته در مهار آن مشاهده نمي‌شود؟
     دريافت‌ها و پرسش‌هاي پيش گفته در شمار مهم‌ترين جستارهايي است كه در شماره امروز روزنامه خراسان منتشر شده است.
     گفتگوي نگارنده با خبرنگار روزنامه خراسان را با عنوان: «خاك 75 درصد مساحت كشور تحت فرسايش آبي است.» مي توانيد در صفحه 5 روزنامه‌ي امروز بخوانيد.

                                                                 درج نظر

نگاره‌هایی که بوی زندگی می‌دهند!


    قابی که ابوطالب برای ثبت رخدادهای پیرامونش برمی‌گزیند، برایم در اغلب موارد جالب و امیدبخش بوده است. ابوطالب ندری را می‌گویم که پیش‌تر هم از او نوشته‌ام ...
   آیا با محمد درویش موافق هستید که این تصاویر عجیب بوی زندگی می‌دهد و آدم را گره‌گیر چشم نجیب ابوطالب عزیز می‌سازد؟

ادامه نوشته

قانونی که می تواند خطرناک ترین قانون مصوب ایران نام گیرد!

    سرانجام و به رغم جنجال‌ها و اعتراض‌های فراوان طرفداران محیط زیست، قانون ایمنی زیستی هفته‌ی گذشته در صحن بهارستان از تصویب نمایندگان مجلس شورای اسلامی گذشت؛ قانونی که اگر با حساسیت و خردمندانه به آن نگریسته نشود، می‌تواند لقب خطرناک‌ترین و زیان‌بارترین قانون تاریخ ایران را به راحتی از آن خود کند!

ادامه نوشته

اسماعیل کهرم، محمد درویش و احمد رحمانی از رییس جمهور آینده چه می‌خواهند؟

    سری به رادیو زمانه بزنید و بخوانید یا بشنوید که مهم‌ترین مطالبات طرفداران محیط زیست کشور از عالی‌ترین مقام جمهور ایران که نامش از دهمین انتخابات ریاست جمهوری بیرون خواهد آمد، از نظر اسماعیل کهرم، محمد درویش و احمد رحمانی چیست؟

ادامه نوشته

دست اندازی به پارک ملی، نه!

     پارک‌های ملّی در شمار ارزشمند‌ترین پاره‌های وطن هستند. پاره‌هایی که این روزها اغلب آنها به دلیل قهر طبیعت از یک سو و آزمندی بشر از سوی دیگر با تهدید و تحدید‌هایی روزافزون مواجه شده‌اند. این که چرا به پارک ملّی نیاز داریم؟ این که هم‌اکنون چه وضعیتی بر پارک‌های ملّی ما حکم‌فرماست و این که چه باید کرد تا توان زیست‌پالایی این زیستگاه‌های ارزشمند دوباره به شرایط مطلوب بازگردد ...

ادامه نوشته

روزگار خشک گربه‌ی ایران!


    بررسی تازه‌ترین نقشه‌های خشکسالی کشور (از مهر 87 تا پایان اردیبهشت 88) - که به همت دکتر مرتضی خداقلی و همکاران سختکوشش در مرکز پایش خشکسالی استان اصفهان تهیه و به روز شده است، نشان می‌دهد که سر مشهور و گربه‌نشان وطن، دوباره در سیطره خشکسالی متوسط (یعنی بین 20 تا 45 درصد کمتر از بارش نرمال) قرار گرفته و به جز ماکو – که اندکی وضعیتی بهتر دارد – در اغلب نقاط سه استان اردبیل، آذربایجان شرقی و غربی، وضعیت امیدوارکننده نیست. رخدادی که به ویژه برای زیستمندان پارک ملی ارومیه نمی‌تواند خبری خوش به شمار آید. در حقیقت، اگر قرار باشد که دریاچه ارومیه دوباره بتواند شادابی خود را بازیافته و کاهش 30 درصدی مساحت و 50 درصدی عمقش را ترمیم کند، باید شرایطی مشابه شمال استان اصفهان (شهرستان اردستان، منطقه بین نظنز و نایین) را تجربه کند ...

ادامه نوشته

برای آهنگ کوثر که شریف است، حکیم است و عاشق!

     در چهارمین روز از خرداد ماه سال 1315 هجری شمسی، کودکی در دیار حافظ شیرین سخن پای به عرصه‌ی وجود نهاد که شاید بیشتر از هر ایرانی دیگری برای حفظ موجودیت گنجینه‌های زیرزمینی آب ایرانیان تلاش کرده است. آن کودک دیروز؛ آهنگ کوثر نام دارد، مرد فرزانه و دانشمندی جهانی که هنوز کودک وجود خود را از خویش نرانده است ...

ادامه نوشته

سیامک معطری: مهار بیابان‌زایی هم آگاهی می‌دهد و هم چشمانت را نمناک می‌سازد!


«يك بادبادك، پرواز كردن و اوج گرفتن خويش را مديون باد مخالف است. از مورد انتقاد قرار گرفتن نهراسيد
وینستون چرچیل

       سیامک معطری را همه‌ی طرفداران محیط زیست و فعالان حوزه‌ی طبیعت ایران‌زمین می‌شناسند. شاید کمتر کسی را بتوان سراغ گرفت که به اندازه‌ی او کار تشکیلاتی برای نهادینه کردن فعالیت‌های محیط زیستی در ایران انجام داده باشد. آن هم فردی که به دلیل ماهیت نگاه ناراضی‌اش به محیط، هرگز نتوانسته درچارچوب یک تخصص خاص خود را محدود کند. حتا نگاهی به ویترین مدارک دانشگاهی‌اش و تنوع موجود در آن نشان می‌دهد که او تا چه اندازه فرا رشته‌ای می‌اندیشد. از همین روست که شاید هنوز هم خود را ترجیح می‌دهد دانشجو بداند و بنامد ...

ادامه نوشته

همایشی برای آنها که در اندیشه آینده محیط زیست و منابع آبی ایران هستند

  9 صبح فردا - 4 خرداد ماه 1388 - قرار است همایشی در محل تالار اجتماعات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برگزار شود که هدفش بررسی و تحلیل موقعیت گذشته و کنونی وضعیت منابع طبیعی، محیط زیست و اندوخته‌های آبی کشور است ...

ادامه نوشته

روي زيبا دوبرابر شده است!

    در شامگاه سي امين روز از دوّمين ماه بهار، مژگان جمشيدي و ياسر انصاري عزيز شادمانه‌اي را تجربه كردند كه بي شك بازخوردها و پرتوهاي فروزانش دامن طبيعت وطن را هم خواهد گرفت. چرا كه ايمان دارم اين شايد سبزترين پيوندي باشد كه مي‌توانست خبرش در محيط زيست ايران منتشر شود ...
    

ادامه نوشته

آنچه که در بیانیه اصفهان بر آن تأکید شد

    متن پیش رو، حاوی اغلب نکاتی است که شرکت‌کنندگان در همایش خشکسالی بر روی آن اتفاق نظر داشته‌اند:

بیانیه اختتامیه دوّمین همایش ملّي اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن
مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی اصفهان
اردیبهشت 1388

زاینده رودی که دیگر زنده نیست!

     در سالی که بر مبناي سخنان مقام معظم رهبری سال اصلاح الگوی مصرف نام گرفته، دومین همایش ملی اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن در شرایطی برگزار شد که اثرات خشکسالی بر عرصه‌های کشاورزی و منابع طبیعی قابل توجه و تامل بوده است. از اين رو، مشارکت، هم‌اندیشی و هم‌افزايي اساتید، پژوهشگران، مروجان، کشاورزان، مدیران اجرايی و ديگر تصميم‌سازان كارشناس در قالب چنین همایش‌هايی دارای اثرات فراوان بوده و سبب تبادل تجربیات و نیز انتقال دستاوردهای پژوهشی به منظور کمک به مدیریت بهینه و کاهش و تعدیل خسارت‌های خشکسالی می‌شود.
    همایش حاضر حاصل تعامل و اشتراك فكري كم‌نظير و مجددانه استانداری اصفهان، سازمان‌ها ، ادارات کل، دانشگاه‌ها و تشکل‌های مردمی بخش کشاورزی استان اصفهان و همکاری علمی دانشگاه‌ها و مؤسسه‌هاي پژوهشي کشور با مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان است.
    در این همایش بیش از 630 فقره مقاله داوری و مورد پذیرش قرار گرفت. محورهاي اصلی مباحث به بررسی عوامل بروز پدیده‌ي خشکسالی، اثرات خشکسالی بر محیط زیست و کشاورزی به لحاظ اقتصادی و اجتماعی اختصاص يافت. اينك شرکت‌کنندگان در همایش ضمن تأکید بر تغییر نگرش و بهینه‌سازی مدیریت پدیده‌ي خشکسالی، در راستاي کاهش و تعدیل اثرات سوء آن بر دريافت‌ها و پيشنهادهاي زير – مبتني بر مديريت غير سازه‌اي - تأكيد مي‌كنند::
1- به لحاظ محدودیت منابع آب که ناشی از شرایط اقلیمی گرم و خشک کشورمان است، توجه به اصلاح الگوی مصرف آب در مصارف شرب و بهداشت، صنعت و کشاورزی بایستی در شمار اولویت اصلی تمام دستگاه‌های دولتی، خصوصی و مردم‌نهاد قرار گیرد.
2- با توجه به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی کشورمان و پذیرش این واقعیت که خشکسالی پدیده‌ای اتفاقی و موقتی نیست، بلکه بخشی از شرایط طبیعی این کشور است. پیشنهاد می‌شود طراحی شبکه‌ي پایش و ديده‌باني خشکسالی در سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی توسعه یابد تا این شبکه بتواند احتمال وقوع خشکسالی را پیش‌بینی كرده و با برنامه‌ریزی مبتنی بر اصول کارشناسی بتواند گام‌های مؤثر در راستای کاهش خسارت آن بردارد.
3- با توجه به محدودیت استعداد خاک‌های کشور به لحاظ حاصلخیزی از یک طرف و محدودیت اراضی کشاورزی، بایستی از تخریب و تبدیل و تغییر کاربری اراضی کشاورزی بخصوص در حاشیه شهرهای بزرگ به شدت جلوگیری شود.
4-مدیریت حفظ منابع طبيعي به نحوی بایستی سامان يابد که ضمن حفظ تنوع ژنتیکی گونه‌های گیاهی و جانوری و حراست از ميراث طبيعي بوم‌سازگان (اكوسيستم) ‌هاي ارزشمند و منحصر به فرد كشور ، ورود هر نوع آلاینده‌ي شيميايي يا فيزيكي در حد ظرفيت پذيرش سرزمين محدود شود.
5- انجام تمامي طرح‌های صنعتی، شهری، طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، کریدورهای فناوری، شهرک‌های صنعتی و امثالهم پس از انجام مطالعات جامع زیست محیطی و ارزيابي‌هاي مربوطه (EIA) توسط متخصصان ذیربط، انجام پذیرد.
6- تخصیص اختصاص اعتبار کافی به منظور گسترش و توسعه پژوهش‌های مرتبط با خشكی و خشگسالی و اثرات زیست محیطی آن براي کاهش اثرات و تبعات خشگسالی در دستور کار قرار گیرد.
7- حفظ و صیانت از عرصه‌های منابع طبیعی، مدیریت بهره وری از جنگل‌ها بایستی به صورت جدی و همه‌گیر مورد توجه قرار گیرد.
8- در شرایط خشگسالی کاهش سهمیه آب برای بخش صنعت نیز اعمال گردد و تنها به کاهش سهمیه بخش کشاورزی بسنده نگردد. مضاف به اینکه به منظور صرفه جويی بیشتر در مصرف اب بایستی اب پساب صنایع تصفیه و مجددا مورد استفاده قرار گیرد.
9- رويكرد دراز مدت كشور بايد كاهش وابستگي معيشتي به سرزمين و تقويت زيرساخت‌هاي بخش‌هاي خدماتي و صتعتي باشد.
10- فناوري ذخيره‌ي آب در زيرزمين بايد تقويت شده و در شرايط برابر، آبخوانداري بر سدسازي اولويت داشته باشد.
11- سرمايه‌گذاري براي استحصال كارمايه (انرژي)هاي نو (به ويژه نور خورشيد و باد) به منظور كاهش وابستگي به سوخت‌هاي گياهي و فسيلي و تعديل اثرانت ناخوشايند جهان‌گرمايي بايد با جديتي بيشتر در دستور كار دولت قرار گيرد.

یک اختلاف آماری کوچک در حد 70 هزار میلیارد ریال!

روز پایانی همایش


     روز چهارشنبه و در جریان برگزاری «دومین همایش ملی اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن» در اصفهان، نخست آقای دکتر عبدالرسول علامه – رییس همایش -  پشت تریبون قرار گرفت و عنوان کرد: 33 سال از 59 سال گذشته، خشکسالی دست بالا را در استان اصفهان داشته است. وی ضمن هشدار نسبت به عواقب دست کم گرفتن خطر خشکسالی اشاره کرد که طی دوسال گذشته حدود 120 هزار میلیارد ریال کشور از بابت خشکسالی و سرمازدگی خسارت دیده است. سخنان رییس همایش از چنان اهمیتی برخوردار بود که بلافاصله بر روی تلکس خبرگزاری دولتی کشور – ایرنا - و باشگاه خبرنگاران جوان صدا و سیما و چندین سایت و روزنامه دیگر قرار گرفت. اما نکته جالب این بود که کمتر از یک ساعت بعد، آقای دکتر مهدیان به عنوان نماینده بزرگترین نهاد پژوهشی کشور، یعنی سازمان ترویج، آموزش و تحقیقات پشت تریبون قرار گرفت و گفت: تنها خسارت سال گذشته ناشی از خشکسالی - آن هم فقط خسارت مستقیم – به بیش از 190 هزار میلیارد ریال می‌رسد. یعنی اگر قرار باشد به خسارت خشکسالی، بحث سرمازدگی را هم بیافزاییم و همچنین سال 86 را نیز لحاظ کنیم، رقم مورد اشاره بسیار با رقم جناب علامه عزیز تفاوت خواهد کرد.
      البته از آنجا که ایرانی‌ها اصولاً آدم‌های دست و دلبازی هستند و پول در سبد اولویت‌های راهبردی‌شان، اون پایین مایین‌ها جا می‌گیرد! احتمالاً تفاوت ناچیز 70 هزار میلیارد ریالی قابل صرف‌نظر کردن است! به خصوص اگر یادمان باشد که یک زوج جوان بخت برگشته در این مملکت برای گرفتن وام 20 میلیون ریالی چقدر باید فرم پرکنند و ضمانت بدهند و درانتظار بمانند!

درج نظر

ترسالی‌ها دیدم در خشکسالی اصفهان!

بستر خشکیده زاینده رود در کنار پل خواجو - 30 اردیبهشت 1388

      همان طور که در یادداشت پیشین اشاره کرده بودم، عصر روز سه شنبه – 29 اردیبهشت - برای حضور در «دوّمین همایش ملّی اثرات خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن» راهی دیار زنده رود شدم؛ دیاری که بخشی از شیرین‌ترین خاطرات دوران کودکی و نوجوانی‌ام را آنجا سپری کرده‌ام و همواره برایم مرور آن خاطرات شیرین – از روزهای دبستانی‌ام در هراتی تا دبیرستانی‌ام در صمد بهرنگی - تداعی‌کننده‌ی سکونتگاهی زیبا و کهن‌زادبوم‌هایی افسانه‌ای‌ در نصف جهان است.
    برای همین است که وقتی پل خواجو و پل چوبی را اینگونه دیدم و وقتی زاینده رود عزیز و دوست‌داشتنی‌ام را چنین به تماشا نشستم؛ دلم گرفت و چشمانم خیس شد ...

بستر زاینده رود بین پل خواجو و پل سی و سه پل

    با این وجود برایتان خواهم گفت که به رغم خشکسالی‌هایی که فراوان مشهود بود؛ حتا در اندیشه‌ی برخی از آنانی که قرار است به مقابله‌ی با خشکسالی در استان روند! امّا ترسالی‌هایی هم بود که مپرس و شورهایی که نگو و داستان‌هایی که نخوان؛ روایت‌هایی عجیب نازک و غم‌ناک، امّا شدیداً امیدبخش و دل‌گرم‌کننده ...

تراکت همایش در برابر تالار ورودی

    این که چرا باید مدیریت کنونی آب در اصفهان به نحوی باشد که 50 درصد از آب قابل استفاده آن به هدر رود (به گفته بختیاری، استاندار اصفهان)؟ این که چرا باید خشکسالی بتواند 190 هزار میلیارد ریال به ایران – فقط در طول یک سال – خسارت بزند (به گفته دکتر مهدیان، نماینده سازمان تحقیقات کشاورزی)؟ آن هم 190 هزار میلیارد ریالی که با آن می‌شد ننگ کلاس‌های دونوبته و سه نوبته را از نظام آموزوش و پرورش کشور برای همیشه پاک کرد؛ پول هنگفتی که می‌شد با آن همه‌ی مطالبات عقب مانده و کهنه‌ی همه‌ی آموزگاران و همه‌ی رانندگان اتوبوس‌های شرکت واحد را پرداخت کرد؛ سرمایه‌ای که می‌توانست هزاران شغل جدید بیافریند و به صدها هزار نفر از ناامیدان، امید هدیه دهد؛ امّا افسوس و افسوس که نه‌تنها اینک نمی‌توانیم آن پول را هزینه کنیم، بلکه از اندوخته‌ی ملی هم باید آن را حذف شده بپنداریم.

استاندار اصفهان در حال سخنرانی در همایش

    و این که چرا باید نه فقط زاینده رود، بلکه تمامی مادی‌های مشهور و تاریخی این شهر کهن خشک شوند؛ آن هم در شرایطی که دبی زاینده رود در سراب به 120 متر مکعب در ثانیه می‌رسد!
    به قول سپهر عزیز: ظاهراً خواست پروردگار این است که در این روزها بسیار از دعای مشهور هخامنش بزرگ فاصله گرفته باشیم.
    با این وجود، همچنان می‌شد ردپایی از ترسالی را در هجوم خشکسالی شاهد بود ... می‌شد بارقه‌هایی از امید و درخشش‌هایی فروزنده را با تمام وجود در سیمای مردمان پاکنهاد زنده رود لمس کرد ... می‌شد رفاقت کم نظیر هومان، قلب پاک مریم بانو، ضمیر انسانی سپهر، عظمت روح شاهین، بردباری و تلاش کتایون  و مسئولیت‌پذیری ناهمتای مرتضی خداقلی عزیز را به عینه دید و از این همه صداقت و شفافیت خداوند را شکرگذار بود.
    می‌شد ایمان آورد به عشق مردی که دلش برای بازسازی صفا و نشاط دوباره‌ی فرهنگ و تاریخ اصفهان و ایران می‌تپد و درود فرستاد بر شاهین سپنتا عزیز ... چه شبی شد آن شب در کنار زنده‌رود خاموش ... و البته داستان آن درخت انچیری که کسی دوستش ندارد، جز ستون‌های کهن پل خواجو!                           

     افزون بر آن:
    موج علاقه و اشتیاقی که برای فراگیری در جوانان و دانشجویان شرکت‌کننده در همایش دیدم؛ برخی سخنان دل‌گرم کننده که از زبان مسئولین شنیدم (مثل اعتراف استاندار اصفهان بر این که عدم توجه به قانون آفرینش سبب مصیبت‌بار شدن خشکسالی شده است. به ویژه اگر بدانیم: الکسیس کارل هم گفته است: برای حکومت بر طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد. حتا حاج آقا بختیاری، به این هم بسنده نکرد و گفت: من حاضرم بودچه چند طرح عمرانی را در اصفهان متوقف کرده و هزینه‌هایش را به تحقیقات در زمینه کاهش اثر خشکسالی اختصاص دهم)، برخی ابتکارهای جالب که در سطح استان برای صرفه‌جویی در آب کشاورزی رخ داده است؛ حمایت و همراهی کم‌نظیری که از سخنرانی‌ام در این همایش لمس کردم؛ و نیز همت بروبچه‌های مرکز ملّی پایش خشکسالی در اصفهان و تهران برای تحلیل دقیق‌تر داده‌های موجود اقلیمی و انتشار سریع‌تر یافته‌ها و ستاده‌های خویش در شمار همان ترسالی‌ها و امیدهای سبز من در این سفر خاطره‌انگیز به اصفهان بود.
    در راه برگشت، به طور اتفاقی در هواپیما با دوست خوبم محمود کریمی؛ مجری خوش فکر سیما همراه شدم و قرار اجرای چند ایده‌ی نو و ناب را در روز از نو کلید زدیم.

                                                                 درج نظر