پرندگانی که زبالههای ما را میخورند و میمیرند تا جهان زیباتر به نظر رسد!
نظرتان در بارهی آن پرندهای که میرود تا من و تو در جهانی زیباتر بمانیم چیست؟ نظرتان در بارهی این جمله از جبران خلیل جبران چیست؟
«شما آنگاه خوبید که از خویشتن خویش ببخشید.»
نظرتان در بارهی آن پرندهای که میرود تا من و تو در جهانی زیباتر بمانیم چیست؟ نظرتان در بارهی این جمله از جبران خلیل جبران چیست؟
«شما آنگاه خوبید که از خویشتن خویش ببخشید.»
امروز وقتی در این نقشه که توسط سازمان ملل متحد - UNFCCC - تهیه شده و آخرین تاریخ بروزرسانی آن به همین تابستان سال جاری میرسد، دقت کردم؛ هم حیرت کردم و هم نگران شدم از این همه پیشرفت نسبت به سال 2002!
نهتنها حرمت هلن را به جای نیاوردند و حریمش را شکستند، بلکه با شبیخون – که چه عرض کنم؟ - با روزی خونی مستمر و پیوسته بیش از 3 هزار اصله درخت بلوط را به جرم دلپذیر بودن ذغال حاصل از آن در کیسههای 50 هزارتومانی! به یغما بردند.
امّا شگفتی اصلی تخریب زیباترین پارههای ناب طبیعت وطن در دیار زیبای چهار محال و بختیاری نیست! بلکه این مصاحبهی مدیرکل محیط زیست استان – داود شیوندی – در شماره امروز روزنامه همشهری است که هم خنده بر لبان مینشاند و هم اشک از گونهها سرازیر میکند!
این عالیترین مقام سبز استان، در حالی که با قاطعیت قطع هرگونه درخت را در منطقهی حفاظت شده هلن تکذیب میکند؛ به یک نکتهی ظریف هم اشاره میکند! این که تا پایان سال 88 همچنان مسئولیت پاسداری از رویشگاههای جنگلی استان – از جمله هلن - برعهدهی اداره کل منابع طبیعی است و نه سازمان محیط زیست. به بیانی سادهتر، جناب مدیرکل ظاهراً در حوزهای که به ایشان ارتباطی ندارد، وارد شده و اعلام میکند که درختی قطع نشده است!
به این میگویند: حمیت فراقسمتی!
مؤخره:
3 هزار درخت که میتوانستند حیاتی باکیفیت برای دست کم 3 هزار هموطن ساکن در هلن و سبزکوه بیافرینند، به دست عدهای سودجو و نابخرد نابود شدند تا آتشی افروختهتر برای منقلنشینان محترم فراهم آورند! اما ما به جای آن که درپی یافتن تبهکارانی باشیم که بلوطها را به مسلخ بردند، نگران صندلی و مقام خود هستیم که مبادا آتش نهفته در آه آن 3 هزار بلوط دامن صندلی قدرتمان را هم بگیرد!
خواستم بگویم: محیط زیست و منابع طبیعی ما برای حفظ موجودیت خود نیاز به مدیرانی دارد که عشقشان به صندلیشان کمتر از عشقشان به طبیعت و مواهب ناب آن باشد.
همین!
امروز - 15 اکتبر - روز اقدام جهانی برعلیه تغییرات اقلیمی است. سه سال است که فراخوانی جهانی از سوی وبلاگنویسان در چنین روزی برگزار می شود تا هر سال به موضوعی مهم پرداخته و توجه مردم را به دشواری های زندگی در زمین جلب کنند. امسال هم نوبت تغییرات اقلیمی و جهان گرمایی بود که بیش از 8 هزار وبلاگ از آن حمایت کردند. اما متاسفانه امسال گویا دیگر کسی حوصله یا رمقی برای همراهی سبز با این فراخوان جهانی در ایران نداشته است!
کسی می داند چرا؟
در همین باره:
بياييم از اين پس ديگر از پايان يافتن زندگي نترسيم؛ از اين بترسيم كه ممكن است هرگز آغاز نشود اين زندگي!
اگر روزي روزگاري گذرتان به جادهي قديم و خاكي كازرون - شيراز افتاد، حتماً سري هم به روستاي متروكهي پير بنكي در جوار كتل دختر (20 كيلومتري خاور كازرون) بزنيد و در آنجا با چشمان خود ببينيد كه يك درخت بنه – Pistacia – چگونه ايستادن و ماندن در اوج را به بينندگانش آموزش ميدهد ...
از ديدن اين دو تصوير چه حس و حالي را تجربه ميكنيد؟
درست ميبينيد؛ آنها درختان مصنوعي يا "artificial trees" هستند كه قرار
است در قالب يك برنامهي تحقيقاتي بلندپروازانه اندكي از خطر جهانگرمايي
"Global Warming" را بكاهند. دكتر تيم فاكس كه عهدهدار اين مسئوليت بزرگ
در آكادمي ملّي علوم بريتانيا است، اينك ميكوشد تا به كمك دانش
ژئومهندسي، بخشي از نابخرديها و آزمنديهاي بشر متكبر هزارهي سوّم را
تعديل بخشد ...
نميدانم چند نفر از خوانندگان عزيز اين سطور از ماجراي جالب اُنس پيرمرد و روباه
در يكي از روستاهاي اطراف شهرستان خلخال آگاه شدهاند؟ امّا اين را
ميدانم كه همهي ما - بي شك - پس از خواندن اين حكايت دلنشين و شوقبرانگيز براي آن
پيرمرد و دل دريايي و سلوك صبورانه و پيام پرمهرش دعا كرده و دوام
سبزانديشياش را از مادر زمين و آسمان آبي آرزو ميكنيم ...
فردا که بیاید، میشود 40 روز که دیگه نیامدهای تا به من و ما سر بزنی! باورت میشود پدر؟
40 روز است که از پیش من و فریبا و اروند و امیر و شقایق رفتهای ...
من ماندهام و شمارهای که دیگر در آنسویش کسی گوشی را برنمیدارد؛ شمارهای که سالها بود گوشیام به گرفتنش عادت کرده بود ... 44194465 ... و حالا دلم بدجوری برای گرفتن دوباره این شماره تنگ شده است ...
میبینی؟
مطابق بسياري از سالهاي سپري شدهي روزگار ما، باز هم خبر رسيد كه هشت هزارتن گندم ناقابل در اثر عدم رعايت اصول علمي جانمايي و دپو و نگهداري، در استان اردبيل نابود شد. اين كه ميگويم «ناقابل» براي آن است كه عاليترين مقامات سياسي و قضايي استان در مواجهه با اين رخداد ناگوار، تنها به «انتقادي نرم» از مسئولاني پرداختند كه سبب ساز چنين فساد كمنظيري در راهبرديترين محصول ايران شدند. وگرنه ارزش ريالي آنچه كه در چند ساعت از دست رفت با تمامي بودجه سالانهي پژوهشي بزرگترين نهاد متولّي تحقيقات منابع طبيعي كشور برابري ميكند ...
اين اُرس بيهمتا كه تا امروز بلندترين پايهي شناخته شدهي اُرس در ايران بوده است، 23 متر و 40 سانتيمتر ارتفاع دارد و از دست كم 1500 سال پيش در ده بادرود، شمال غرب فيروزكوه (دوكيلومتري جليزجند) مستقر بوده و به سرزمين خود افتخار و جلال و بركت بخشيده است ...
استاد احمد آل یاسین را همه میشناسیم، یکی از اندیشمندان وطندوست و متخصص با شهرتی فراملّی که دارای تألیفات و کتابهای متعددی به زبانهای فارسی و انگلیسی در حوزه محیط زیست و منابع آب است. او هر چند فرسنگها دور از وطن زندگی میکند، امّا همواره دلش با ایران و ایرانیان بوده و برای بلندی نام ایران هر چه در توان داشته به انجام رسانده است.
آنچه که در ادامه میخوانید، یکی از تازهترین مقالات ایشان است در مورد کارمایههای نو و روند شتابناک اسحصال از آن در جهان. با سپاس از استاد - به دلیل ارسال نسخهای از این نوشتار علمی ارزشمند، برای درج در تارنمای مهار بیابانزایی - این امیدواری را برای خود، خوانندگان عزیز این تارنما و سرزمین مقدسمان محفوظ میدارم که همچنان از موهبت داشتن و بالیدن به امثال آلیاسینها و آرمانهای بلندشان مفتخر باشند ...
روزنامه همشهری امروز را اگر بخوانید با این تیتر زنهاردهنده مواجه میشوید: «تخريب ارسباران و مسئولاني كه دير نگران ميشوند!»
در ادامه این مطلب نویسنده با ناباوری میپرسد چرا پس از گذشت چند سال از هشدارهای بیشمار کارشناسان و دلسوزان محیطزیست در مورد عواقب جبرانناپذیر فعالیت مجتمع فرآوري مس از معدن سونگون، سرانجام باید امروز قائممقام سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور – دکتر شمسالله شریعتنژاد - از ادامه فعالیت این مجتمع صنعتی در جوار جنگلهای یگانهی ارسباران ابراز نگرانی کند؟!

تکرار فاجعهی پریشان در گندمان! لاکپشتهای سوخته در آتش نابخردی ما
همان گونه که در یادداشت پیشین هم با نگرانی هشدار داده بودم؛ سرانجام نخستین لاشههای سوختهی زیستمندان بیگناه ساکن در تالاب گندمان هم کشف شد و خاطرهی تلخ لاکهای سوختهی پریشان، این بار در گندمان تکرار شد تا پریشانحالی طرفداران محیط زیست کامل شود ...
دیروز خبری بر روی درگاه اغلب خبرگزاریهای داخلی و خارجی و به نقل از مسئولین شرکت ملی گاز ایران منتشر شد که تعجب و افسوس بسیاری از مخاطبان خبر را برانگیخت! این که ایران در هر روز معادل کل مصرف روزانه کشور ترکیه (که به اندازه ایران جمعیت دارد)، گاز هدر میدهد! به بیانی روشنتر، روزانه حدود 44 میلیون متر مكعب گاز در مشعل پالایشگاهها و میادین بدون كوچكترین استفادهای میسوزد كه این یعنی سوزاندن دست کم 7 میلیون دلار ناقابل اسکناس سبزرنک در روز ...
از روز شنبهي هفتهي گذشته، يعني يك روز مانده به عيد فطر، گندمان شروع به سوختن كرده است؛ تالاب ارزشمندي كه 1200 هكتار وسعت دارد و به عنوان يگانه زيستگاه ماهي زندهزاي گامبوزيا و درناي خاكستري در استان چهار محال و بختياري شناخته شده است. يادمان باشد كه درناي خاكستري در سياههي سرخ IUCN قرار داشته و در معرض خطر انقراض است. افزون بر آن، اين محيط آبي فرحبخش، محل مهاجرت اردكهاي غازنما نيز هست. همچنين در تالاب گندمان يك آبزي بومي ديگر ...
نقشهای که ملاحظه میکنید، پراکنش مکانی چشمههای تولید گرد و خاک را در منطقهی بینالنهرین در سال گذشته نشان میدهد؛ همان طور که آشکار است، برخی از این چشمهها در کشورهایی چون ترکیه، عربستان، کویت، اردن و ایران قرار دارد. امّا اغلب این مراکز ناپایدار در عراق و سوریه مستقر هستند. ابعاد فاجعه هنگامی ملموستر میشود که پراکنش و وسعت این چشمههای تولید گرد و خاک را با نقشه سال 1368 مقایسه کنیم - در یادداشت قبلی - تا دریابیم که چه فاجعهای در کشور همسایهی غربی ما بعد از پایان جنگ تحمیلی ایشان بر علیه ایران رخ داده است ...
در ادامه یادداشت قبلی، میکوشم تا به مهمترین فرازهای پژوهش نادر جلالی اشاره کنم:
توفانهاي گرد و غبار و ماسهاي همواره مناطق مختلفي از كره زمين و كشورهاي منطقه و ايران را تحت تاثير قرار داده و ميدهند. دست کم از 3 دهه پیش تا امروز، توفانهايي در منطقه غرب و جنوبغرب ايران و نیز كشورهاي همسايه آن به وقوع پيوسته است و در مواردي هم، اين توفانها گرد و غبار و ماسههاي مناطق مستعد را به همراه خود جابجا كرده است. ليكن شدت اين توفانها و غلطت مواد حمل شده در آنها به حدي كه در ماههاي گذشته اتفاق افتاده نبوده است ...
اگر تهران را با میدان آزادیاش میشناسند، اگر همدان را با عمارت آشنای پورسینا به یاد میآورند؛ اگر اصفهان با میدان نقش جهان به جهان معرفی میشود و ... بیشک یکی از شناسههای مشهور شهر اهواز نیز، پل معلق یا پل سفید این دیار است که بیش از 73 سال پیش و توسط یک شرکت سوئدی بر روی پرآبترین رود کشور – کارون – احداث شده و از آن سال به یکی از نمادهای خوزستان و ایران بدل شده است؛ به نحوی که بر پیشانی تارنمای رسمی شورای شهر اهواز نیز تصویری از همین پل جاخوش کرده است ...
طرحي از محمود تبريزي در روزنامه جام جم ديدم كه عجيب مرا به ياد جدال نگرانکننده و نابرابري مياندازد كه اين روزها بين سپاهيان سبز در منابع طبيعي و محيط زيست از يك سو با توسعهسالاران طبيعتستيز از سوي ديگر در جريان است ...
