ماجرای زهر مار، شاهین سپنتا، هوشنگ طالع و نماد دارو و درمان!
دکتر شاهین سپنتا - دامپزشکی که
بیشتر از بسیاری از متخصصان حوزهی فرهنگ و تاریخ، نشان داده که به این کهن بوم و
بر دیرینه و مقدس عشق میورزد - اخیراً در تارنمای
ارزشمندش از تلاشهای نگرانکننده و تأسفباری خبر داده که به رهبری دکتر هوشنگ
طالع در جریان است؛ تلاشهایی که میکوشد نماد مار را از نشان جهانی دارو و درمان
به پایین کشد!
بنمایهی حرف هوشنگ طالع این است که مار اصلاً حیوان خوبی که
نیست، هیچ؛ نماد شیطان هم هست.
البته شاهین سپنتا در نهایت ادب و تردامنی خدمت
هوشنگ طالع رسیده است! اما شاید ذکر این نکته هم ضروری باشد که کمتر خزندهای را
بتوان یافت که خدماتی چنین ارزشمند هم به بومسازگان و هم به دانش پزشکی به ویژه در
بخش دارو کرده باشد.
کافی است
بدانیم: در سطح دنيا بيش از 2 هزار و 700 مار شناسايي شده است كه از اين تعداد فقط 50 گونه براي انسان
خطرساز است. هر چند همان 50 گونه هم فواید پرشماری دارند! چرا که سموم حاصل از
مارها بيشتر براي تهيه دارو در صنعت داروسازي استفاده ميشود و براي مداواي
بيماريهايي چون سكتههاي قلبي، مغزي، خونريزيهاي داخلي، دردهاي شكمي، دردهاي وضع
حمل و بارداري مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. در حقیقت با 30 گرم زهر
مار میتوان یک تن دارو و سرم تهیه کرد!
به هر حال، کسی با سیمرغ مشکلی
ندارد، مقام علمی دکتر هوشنگ طالع هم کاملاً محترم و قابل تقدیر است. اما نمیدانم
این چه رسمی است که برای بزرگبرشمردن چیزی یا فردی، به جای آن که در مورد نقاط قوت
وی متمرکز شده و او را به عرش برسانیم؛ میکوشیم تا رقیبش را به زانو درآورده،
تحقیر کرده و به فرش بکشانیم.
راستی بچهها! قدر حضور شاهین سپنتا را در وبلاگستان فارسی بدانید. میدانید؟

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.