برای آنها که نمی دانند "بهار" ممکن است بهار نباشد!
یادداشت مربوط به نگهبانان بهار زمین را که یادتان هست؟ جناب عبداللطیف عبادی، در ارتباط با معانی کلمهی SPRING، نکاتی را به نگارنده متذکر شدهاند که حقیقتاً برایم ارزشمند بود و به رغم عدم تمایل ایشان، بر خود فرض میبینم تا از محتوای آن روشنگری دلپذیر، همه استفاده بریم.
نامهی آقای عبادی چنین است:
سلام
اول اینکه وبلاگتان (درویش اینفو) بخش تماس با ما یا ایمیل ندارد. ظاهراً کامنتهای آن مستقیماً ظاهر میشوند و چون نمیخواستم تذکر زیر را علنی بدهم، مجبور شدم بگردم وبلاگتان در بلاگفا و ایمیل موجود در آن را پیدا کنم. و اما:
کلمهی اسپرینگ در زبان انگلیسی سه معنی اصلی دارد:
اول بهار
دوم چشمه و جویبار
و سوم فقر
هر وقت در متنی یا جملهای که مربوط به فصول سال، گلها و تغییر هوا بکار برده شود، معنی بهار میدهد.
هر وقت دربارهی آبهای جاری و آبیاری و آبخیزداری و رودخانهها بکار برود، معنی چشمه و جویبار میدهد؛
و هر وقت در مباحث فنی و مکانیکی بکار برود، معنی فنر میدهد.
کتابی که نام بردهاید، عنوانش میشود: «میرابها» یا «نگاهبانان چشمه» و یا «حافظان جویبار»
البته لزومی به اصلاح تیتر نوشتهتان و حتی اشاره به آن در مطالب بعدیتان هم نیست. چرا که در فرهنگ ما بهار و جویبار و طبیعت زیبا همیشه با هم آمیختهاند و تیتر انتخابیتان زیبا هست. نکات فوق صرفا" جهت اطلاعتان عرض شد.
زنده باشی
لطیف
مؤخره:
خواستم بگویم که خیلی لذت داره که آدم بدونه، چنین خوانندگان پیگیر، دانا و مسئولیتشناسی، یادداشتهایش را میخوانند و مورد پایش مستمر قرار میدهند.
همین.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.