ترور یک مدیر سبز به فرمان یک مدیر شهر که باید سبز میبود نه سبزستیز!
حتماً خبر را شنیدهاید ... این که مدیر اداره حفاظت محيط زيست شهرستان آستارا – آقای ساسان اکبریپور – در روز روشن و در حضور مردم توسط رانندهی شهردار لوندويل آستارا اقدام به زیرگیری میشود! در حالی که به گزارش ایسنا: «شهردار صراحتاً فرياد ميزد که رييس اداره محيط زيست را زير بگيريد، خودم ديه آن را پرداخت ميکنم!»
امّا جرم آن سلحشور سبز چه بود که از سوی شهرداری که باید خود حافظ سبزینه باشد، اینگونه به مرگ نزدیک شد (هرچند خوشبختانه فعلاً جاخالی داده است!)؟
آیا این شرمآور نیست که به جرم پاسداری از کیان سبز سرزمین و جلوگیری از تخریب بستر رودخانه و نابودی تالاب ارزشمند «آق»، مأموری را این گونه تهدید و تحدید کنند؟ یادمان باشد که ساسان اکبریپور همان سلحشور سبزپوشی است که پیشتر از طرح ضربتی خود برای جلوگیری از برداشت غیرمجاز شن و ماسه خبر داده بود؛ همان مدیری که شجاعانه یک باند صید و فروش پرندگان کمیاب را کشف و نابود کرد؛ همان مدیری که از حرکت شیرابهها به سمت دریا خبر داد و برای نجات چکاوک آسمانی خون دلها خورد ...
به باورم چنین رخدادهایی مظلومیت مضاعف محیط زیست و طرفداران بیپناهش را به خوبی نمایان میسازد! نمیسازد؟
روایت دیدهبان عزیز محیط زیست ایران و سبزپرس را از این ماجرای غمانگیز بخوانید و اگر دوست داشتید، هر گونه که میتوانید، انزجار خود را از عمل زشت شهردار لوندویل آستارا اعلام دارید و اگر بیشتر دوست داشتید، از ساسان اکبریپور عزیز حمایت کنید.
مؤخره:
این ماجرای زیرگرفتن انگار خیلی بدآموزی داره! نداره؟ لطفاً دیگه چنین فیلمهایی را نه دانلود کنید، نه انتشار بدید و نه اصلاً فیلمبرداری کنید! چون ممکنه بعضیها رو به هوس بندازه! نه؟
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.