بحران برداشت شن و ماسه از تنکابن تا بهبهان!
دوشنبه گذشته در همایش روز جهانی مقابله با سدسازی، آقای غلامرضا مشایخی، فرماندار تنکابن هم یکی از سخنرانان بود. او در فرازی از سخنانش به واقعیت تلخی اشاره کرد که اینک در جای جای وطن در حال تکرار است. مشایخی گفت: هماکنون عمق برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه چشمه کیله - بزرگترین و پرآبترین رودخانه تنکابن - به بیش از 25 متر رسیده است که این میتواند یک فاجعهی تمام عیار برای منطقه و بخصوص کوههای زیبای سههزار و رویشگاهها و سکونتگاههای اطرافش باشد. هنوز رانش زمین در تابستان گذشته در این منطقه را فراموش نکردهایم که منجر به قطع ارتباط 21 روستا و نابودی بیش از 200 اصله ممرز و جابجایی میلیونها تن خاک حاصلخیز منطقه شد. این در حالی است که هنوز احداث سد در این منطقه در دست مطالعه بوده و جدی نشده است! زیرا با احداث سد و کاهش حمل رسوب به پایین دست، عملن توان زیستپالایی و ترمیم بستر رودخانه بیشتر هم کاهش خواهد یافت. مانند رخدادی که در پایین دست اغلب رودخانههای کشور که دارای سد هستند، افتاده و میافتد.
یک شاهد دیگر این ماجرا که اخیراً رخ داده، افزایش فرسایش کنار رودخانهای در مارون واقع در بهبهان است. تصاویری که در پایگاه خبری بشیرنذیر مشاهده میکنید، به خوبی گویای عمق بحران پیشآمده در منطقه است. ماجرای تلخی که به گفتهی نیره سعادتی، نفس بهبهان را به شماره انداخته است.
حال تصورش را بکنید، وقتی در عرصهی پهناوری که در اختیار داریم، کار را به این بیسامانی کشاندهایم، اگر جای مردم ژاپن، هلند، آلمان، بلژیک و ... بودیم؛ برای تأمین مصالح ساختمانی پایهی خود چه فاجعهای را میآفریدیم؟!




به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.