پرسشنامه‌ ای برای ارتقای مدیریت باغ گیاهشناسی ملّی ایران

 

      هموطنان بزرگوار و طبیعت دوست:
    شاید بسیاری از شما، نام باغ گیاه‌شناسی ملّی ایران را شنیده و یا از آن بازدید کرده باشید. اینک، همکار ارجمندم، سرکار خانم دکتر پریسا پناهی، مدیر باغ گیاه شناسی ملّی ایران، پرسشنامه‌ای را تنظیم کرده تا در راستاي يک کار پژوهشي به منظور ارتقاء مديريت باغ از آن بهره گیرد. بنابراین، خواهش می‌کنم چنانچه از این باغ تاکنون بازدید داشته و یا تمایل به بازدید از آن را در آینده دارید، به سؤال‌های این فایل ورد پاسخ داده و پرسشنامه تکمیل شده را از طریق این ایمیل: parisapanahi56@yahoo.com به دست خانم پناهی برسانید.
    قدردان محبت و توجه شما هستم. 

درج نظر

دریاچه چیتگر ؛ فرصتی که نباید به تهدید بدل شود!


    دریاچه چیتگر به عنوان بزرگترین دریاچه انسان ساخت ایران، قرار است به زودی در باختر تهران آبگیری شود. البته نخست قرار بود که این اتفاق در پاییز سال 90 بیافتد و سپس به بهمن ماه همان سال تغییر کرد، آنگاه قرار شد که در بهار سال 91 تحقق یابد و اندک اندک رفت تا پایان بهار و اینک سخن از آبگیری دریاچه در تابستان پیش رو است ...

    در مورد مساحت این دریاچه هم اعداد مختلفی را ذکر کرده‌اند که از 355 هکتار شروع شد و سپس به 160 هکتار، 140 هکتار، 133 هکتار و 130 هکتار رسید که امیدوارم روند مزبور قبل از افتتاح رسمی دریاچه متوقف شود تا سرانجام بتوان چیز خیس ِ قابل رؤیتی را در غرب تهران مشاهده کرد!

    اما این همه تاریخ‌ها و اعداد متفاوت را که در مورد مساحت و زمان آبگیری یک چالاب کوچک دست‌ساز وقتی می‌بینیم، حال مان خوش می‌شود! زیرا یاد می‌گیریم دیگر خیلی از این که هنوز در مورد دریاچه ارومیه به یک مساحت و تراز بوم‌شناختی یکسان و مورد توافق دست نیافته‌ایم، ناراحت نشویم و از کوره درنرویم! نه؟

    از این پرانتز شیطنت‌آمیز طنازانه که بگذریم! می‌رسیم به بیان یک هشدار جدی در مورد ساخت این آبگیر مصنوعی.

    پیش‌تر در باره تالاب شورابیل در جنب شهر اردبیل گفته بودم که چگونه در اثر انتقال آب از رودخانه آب شیرین بالاخلو یا بالیخلو به این تالاب آب شور و تبدیل ماهیتش به یک برکه آب شیرین، پشه کولکس در آن منطقه طغیان کرد و معضلات فراوان محیط زیستی و بهداشتی فراهم ساخت.

    جمعه گذشته، 19 خرداد ماه هم وقتی به بالادست سد گُتوند علیا در شمال خوزستان رفتم، مشاهده شد که شمار جمعیت پشه‌ها به شدت در منطقه در حال افزایش بوده، به نحوی که بسیاری از اهالی بومی منطقه، به ویژه کودکان در معرض نیش آنها قرار گرفته و ناراحتی‌های پوستی آشکار پیدا کرده‌اند.

    چنین است که اینک خواستم از همین تریبون درویشی خودم در سرزمین مجازی وبلاگستان سبز، به جناب قالیباف و دوستان‌شان تذکر دهم که آیا در جریان مطالعات و ارزیابی‌های محیط زیستی ساخت این دریاچه، به نحوه‌ی مدیریت این بحران احتمالی هم اندیشیده شده است و یا این که مردم ساکن در منطقه 22 تهران از هم‌اکنون باید در فکر خرید و انبار کردن انواع و اقسام پشه‌کش‌های شیمیایی و برقی و اتمی و ... باشند؟! به ویژه این موضوع از آنجا حایز اهمیت بیشتر می‌تواند باشد که دریاچه در ابتدای دالان غربی تهران بزرگ جانمایی شده، جایی که جهت باد غالب هم از باختر به سوی خاور است و این امکان وجود دارد که دامنه اثربخشی پشه‌ها از حد معمول فراتر رفته و به مرکز شهر نزدیک‌تر شود.

     پس نوشت:
    البته فراموش نکنیم که همچنان اعتقاد دارم که اگر در ساخت و مدیریت این پروژه، همه‌ی نکات لازم فنی و محیط زیستی دیده شده و به درستی پایش گردد (به ویژه مسأله تأمین آب آن از طریق سامانه‌های بازچرخانی آب)، می‌تواند مرهمی باشد برای تمدد روانی مردمان شهری که از دود و غبار جان‌شان به لب‌شان رسیده است. پس مواظب باشیم تا این فرصت به تهدیدی جدید بدل نشود! همین.

بیابان‌زایی در انارک ؛ شهری که از درون در حال پوسیدن است!


    نام انارک را بسیاری از ایرانیان شنیده‌اند و البته آنهایی که به شمال شرق استان اصفهان گذرشان افتاده باشد؛ آنهایی که از نایین، اردستان، زواره، چوپانان، جندق، خور، مصر، طبس و ... گذر کرده باشند؛ بی‌شک این شهر زیبا و کویری ایران را از نزدیک دیده‌اند و یا از کنارش عبور کرده‌اند. شهری که به خاطر وجود برج‌ها و قلعه‌های نگهبانی‌ متعددش از زمان قاجار شهرت داشته و به دلیل همین تمهیدات فراوان تدافعی‌اش در مواجهه با راهزنان، شاید یکی از امنیتی‌ترین شهرهای بیابانی ایران باشد.

    در نام انارک، انار، نار (آتش) و رس مستتر است و این هر سه در روزگار پرفراز و نشیب مردم این آبادی نقشی ویژه داشته است؛ آبادبومی که زمانی به دلیل رونق فعالیت‌های معدن‌کاوی، یکی از قطب‌های اقتصادی منطقه بود. برخی از عمارت‌های برجای مانده در این شهر هم حکایت از دوران شکوه و جلال سابق این دیار دارد؛ دورانی که شوربختانه و شتابان در حال سپری شدن است و اینک پس از یک گردش چند ساعته در شهر، درمی‌یابیم که روزگار انارک دیگر روزگار پرنشاط و پویایی نیست.

    حتا تلاش‌هایی که توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان برای مرمت و بازسازی کهن‌زادبوم‌های خشت و گلی این شهر و حفظ بافت سنتی‌اش انجام گرفته، اغلب در سطح باقیمانده و به مجرد ورود به کوچه پس کوچه‌های انارک درمی‌یابیم که این شهر دارد از درون فرو می‌ریزد. در حقیقت روزگار امروز انارک، بی شباهت به توصیف استاد محمدعلی اسلامی ندوشن در کتاب "ایران را از یاد مبریم" از شهر تهران در دهه‌ی پنجاه هجری شمسی نیست! شهری که مانند یک زن بزک کرده، از ظاهری مطلوب بهره‌مند شده بود؛ اما به مجرد آن که آن زن شروع به سخن گفتن می‌کند، درمی‌یافتیم که ژرفایی وجود ندارد ...

    تصاویری که در آخرین روزهای اردیبهشت 1391 از شهر انارک گرفته‌ام، نشان از ویرانی و فرسودگی شتابناک این شهر دیرپای کویری دارد. امید که دست کم جماعت انارکی‌های وطن که می‌دانم، زادگاه‌شان را بسیار دوست دارند و در بین‌شان، انسان‌های فرزانه و کارآفرین نیز کم نیست، دستی بجنبانند و روزگار انارک را به از این کنند.


درج نظر

تراژدی قتل فُک ها و شیرهای دریایی در سواحل آلاسکا و کانادا

    روز گذشته – 15 فوریه 2012 - گزارش تصویری دردناکی در دیلی‌میل انتشار یافت که نشان از پیامد تلخ نامدیریت زباله‌های پلاستیکی در جهان دارد؛ رخدادی که بی‌شک اندیشه‌ی هر انسانی را به تأمل وامی‌دارد و این پرسش تلخ را طرح می‌سازد که ما تا به کی و تا به کجا همچنان می‌توانیم به این شیوه‌ی زندگی خودمحورانه، آزمندانه، مسئولیت‌ناشناسانه و نابخردانه ادامه دهیم؟

    نگاه کنید به شیرهای دریایی دربند ... به فُک‌های مرده‌ای که از فاجعه‌ای بزرگ در اقیانوس‌ها خبر می‌دهند!

راستی وقتی شرایط در سواحل آلاسکا و بریتیش کلمبیا در کانادا اینگونه است؛ دیگر چه انتظاری از خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی داریم؟



    باور کنید آنهایی که از بالا به ما می‌نگرند و ما را می‌پایند ... سخت دچار شگفتی شده‌اند از نحوه‌ی فرجام مدیریت اشرف مخلوقات بر خویشتن خویش!

    - برای مطالعه بیشتر و ریختن اشک افزون تر! 



 When The Mermaids Cry: The Great Plastic Tide

A planet poisoned by plastic

Claims island of plastic waste twice the size of Texas is floating in the Pacific are false


درج نظر

پنجمین سال تولد یک رسانه سبز – آژانس خبری بختیاری - مبارک باد

وقتی بزهای کوهی هم در دیار بختیاری بی آب می مانند! کاری از قباد امامی فرد

وقتی که بزهای کوهی هم در دیار بختیاری بی آب می مانند!


    همواره گفته ام و بارها نوشته ام و به دفعات در برابر اصحاب رسانه گله کرده ام که چرا نباید خبرگزاری ها و روزنامه های مشهور کشور، یک صفحه مستقل به نام محیط زیست داشته و آن را هر روز، به روز کرده و منتشر سازند.
    از همین روست که باید قدر حضور ایبنانیوز یا همان آژانس خبری بختیاری را بدانیم که بی سر و صدا و بی منت دارد با تمام تلاش خود از تمامیت طبیعت ایران دفاع می کند و روزی نیست تا به این خبرگزاری بام ایران سر بزنی و خبر، کاریکاتور یا تحلیلی در باره طبیعت ایران در آن ملاحظه نکنی.
    دوست دارم اینک در آستانه پنجمین سال فعالیت این رسانه سبز برایش بهترین ها را آرزو کرده و از پروردگار مهربان بخواهم تا هموطنان سبزاندیش مرا توفیق دهد تا مانند ایبنانیوز را در جای جای وطن از ارسباران گرفته تا باهوکلات تکثیر کنند.

پلی چوبی که می تواند مانند یک میخ بر تابوت میانکاله عمل کند!

    منطقه حفاظت شده میانکاله با 69 هزار کیلومتر وسعت در منتهاالیه جنوب خاوری دریای مازندان، یکی از معدود زیستگاه های آبی/خاکی ایران است که هنوز توان زیست پالایی اش در بخش قابل توجهی از آن محفوظ مانده و با برخورداری از 65 کیلومتر نوار ساحلی، یگانه بخش از دریای مازنداران در طول 1600 کیلومتر ساحل طولانی آن است که از حضور مزاحمان دیداری در امان مانده و درحقیقت بی واسطه می شود در کنار آن به تماشای پرواز پرندگانش نشست یا از آمدن و رفتن خورشید طلایی رنگش لذت برد.
    با این وجود، خبرهای رسیده از این نخستین تالاب ثبت شده ایران در کنوانسیون بین المللی رامسر - آن هم در سالروز تأسیس و روز جهانی تالابها – حکایت از آن دارد که شاید آن 65 کیلومتر نوار ساحلی بدون متعارض هم به زودی دارای متعارضانی از جنس همان 1600 کیلومتر شود. زیرا قرار است پلی چوبی به طول بیش از 10 کیلومتر از قلب آن عبور کند ؛ پلی که به نظر می رسد، هیچ ارزیابی محیط زیستی برای ساخت آن صورت نگرفته است و می تواند در صورت احداث، امنیت زیستمندان تالاب را به صورتی جدی به مخاطره اندازد.
    این در حالی است که از ميانكاله به عنوان نخستین معبر و منزلگاه ورود پرندگان مهاجر در شمال ايران یاد می شود؛ منزلگاهي كه به دليل شرايط ناهمتاي طبيعي‌اش مي‌تواند به صورتي همزمان هم قرقاول را در خود جاي دهد (که زیستگاهي عموماً جنگلي دارد) و هم دراج را که اغلب در مناطق شنی و ماسه‌ای خوزستان زندگی می‌کند.
    حضور همزمان قرقاول و دراج در ميانكاله شبيه به وجود آب شور و شيرين در درياچه بختگان مرحوم است كه سبب شده بود آن محيط آبي بي نظير هم در تمام دنيا يگانه و بی همتا باقي ماند. افسوس که دیروز قدر بختگان را ندانستیم؛ همان گونه که امروز قدر میانکاله را نمی دانیم! می دانیم؟
    اگر امروز – آن گونه كه اسماعيل كهرم مي گويد   - از مجموع 120 هزار بال پرنده‌اي كه تا سه دهه‌ي پيش در ميانكاله حضور داشتند، فقط 11 هزار بال باقيمانده است؛ و اگر بر بنياد مطالعات كامبيز بهرام سلطاني ، پاره‌هايي از ميانكاله اينك در اثر تحمل فشار بيش از حد گاوميش‌ها (حدود سه برابر بيش از ظرفيت در سطحي معادل 26 هزار هكتار)، نه‌تنها رويش طبيعي‌شان از ميان رفته، بلكه سطح زنده‌ي خاك نيز به شدت آسيب ديده و تخريب شده است، بايد بپذيريم كه ناپايداري شرايط بوم‌شناختي ميانكاله شتابان در حال اوج گرفتن است و بايد هرچه سريع‌تر برنامه‌ي جامعي براي بهسازي، باززنده‌سازي يا Rehabilitation and Habitat Restorationدر اين زيستگاه منحصر به فرد ايران به مرحله اجرا درآید؛ برنامه ای که بدون نیاز به بهانه ی نگون بختی به نام ببر سیبریایی هم بتوان آن را با اراده و توان و جسارت لازم اجرایی کرد. اما متأسفانه نه تنها آن ببر نگون بخت روسی نتوانست میانکاله را نجات دهد، بلکه خودش را هم قربانی کرد!
    از این رو باید بپذیریم که ظاهراً نه فقط هيچ اراده‌اي براي اجرايي شدن چنين برنامه‌اي در سطح منطقه و سازمان ديده نمي‌شود، بلكه برعكس شاهد خراش بيشتر ميانكاله به بهانه اشتغال‌زايي و رفاه مردم بهشهر هم هستيم! غافل از اين كه بهشهر تا زماني بهشهر است كه بتواند همجواري مسالمت‌آميز خود را با يك تالاب بانشاط و دربردارنده‌ي توان زيست‌پالايي درخور حفظ كند. وگرنه توسعه بدون توازن با توانمندی های بوم شناختی میانکاله می تواند همان کارکردی را برای این زیستگاه ارزشمند وطن داشته باشد که زدن آخرین میخ بر تابوت مردگان دارد! ندارد؟
    به ديگر سخن، تنها ويژگي ممتاز و كمتر آسيب ديده ميانكاله همانا وجود یک خلیج آرام و پاك از هر نوع آلودگي ديداري است؛ خصلت ارزشمندی که سبب شده تا خلیج میانکاله را زایشگاه امن ماهیان خاویاری بنامند؛ اما متأسفانه می‌خواهند آن‌ آرامش و امنیت را هم به بهانه‌ي دسترسی به دریا با احداث پلی چوبی تخریب کرده و اصلی‌ترین محل تخم ریزی 90 درصد ماهیان جنوب دریای مازندران را نابود سازند! چرا؟
    باید بدانیم که میانکاله از منظر سه معیار بین‌المللی واجد ارزش است: نخست آن که در برنامه انسان و کره مسکون یونسکو به عنوان اندوخته گاه زیست سپهر شناسایی شده است؛
     دوم این که پناهگاه حیات وحش برخی از گونه های نادر و ارزشمند کره زمین است و سوم آن که نخستین تالابی است که در سیاهه ی جهانی کنوانسیون رامسر از سوی ایران به ثبت رسیده است. درحقیقت بسیاری از کارشناسان بر این باورند که میانکاله یکی از 59 منطقه اکوتون ویژه شناخته شده در جهان با کارکردهایی چندجانبه است؛ منطقه ای که مادر طبیعت برای آفرینش معماری هوش ربایش میلیون ها سال زمان مصروف کرده و اینک ما حق نداریم با ساخت سازه هایی طبیعت ستیزانه، همه ی آن زیبایی ها و طنازی های اهورایی را یک شبه نابود ساخته و ویران کنیم.
    میانکاله به میلیون ها پرنده ی مهاجری تعلق دارد که همه ساله با پیمودن هزاران کیلومتر خود را به این نخستین ایستگاه سوخت‌گیری و تجدید قوای بی نظیر در خاک وطن می رسانند تا ایرانیان دیروز، امروز و فردا از تماشای این پرواز شکوهمند از فرش به عرش برسند. چه کسی می تواند بهای تماشای این منظره استثنایی را محاسبه کند؟
    باشد که نسل امروز ایران نشان دهد که می تواند امانتداری شایسته برای پاسداری از میانکاله باشد.



خبرهای خوشی که بوی یوز می دهد!


    "خوشبختانه در حوزه نایین اکثر محلی ها به مناطق حفاظت شده شان افتخار می کنند و از شنیدن خبر حضور یوز خوشحال می شوند."
    این متن خبری است که پلنگ زخمی در خانه مجازی اش منتشر کرده و نوید آن را داده است که با روشنگری های صورت گرفته، این خود مردم نایین و بیاضیه و خور و بیابانک و عباس آباد باشند که به پاسداران سلحشور یوزپلنگ ایرانی بدل شده و نگذارند تا به زیستگاه ناموس طبیعت ایران بیش از پیش تجاوز شود ...

ادامه نوشته

پورنگ پورحسینی و ناصر کرمی در گفتگوی داغ سبز


    در شانزدهمین برنامه از سری گفتگوی داغ سبز، می‌کوشم تا این هفته با کمک پورنگ پورحسینی از اعضای کمیته‌ی ملی طبیعت‌گردی ایران و دکتر ناصر کرمی، یکی از منتقدین و فعالان جدی این عرصه به فرازها و فرودهای داستان اکوتوریسم در ایران بپردازیم.
    شما نیز با شماره تلفن‌های 110 سبز همچنان می‌توانید در این موضوع مشارکت داشته باشید.
    گفتگوی داغ سبز را از حدود ساعت 15 امروز به مدت یک ساعت می‌توانید بر روی صفحه نخست رادیو اینترنتی ایران صدا گوش دهید و ببینید.

    فایل شنیداری برنامه را می توانید در این نشانی گوش دهید.

براي 5789 كيلومتر از سواحل ايران چه برنامه اي داريم؟


     ايران در شمار كشورهايي است كه با 5789 كيلومتر از بيشترين مرز ساحلي برخوردار است؛ واقعيتي كه اگر درست به آن نگريسته شود، مي‌تواند در شمار فرصت‌ها و مزيت‌هاي طلايي وطن در حوزه‌ي اقتصاد، محيط زيست و گردشگري به شمار آيد. با اين وجود، همه‌ي اهداف و برنامه‌هايي كه براي اين نوار ساحلي ارزشمند در طول پنج ساله‌ي پيش رو تدارك ديده‌ایم، محدود به يك عبارت يك خطي در بخشي از ماده 170 پيش نويس برنامه 5 ساله پنجم مي‌شود! چرا؟

    بي ارتباط!
    روز گذشته ظاهراً نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در جريان تصويب نهايي برنامه 5 ساله پنجم توسعه، با روند كاهش ورود دام به مراتع و جنگل‌هاي كشور مخالفت كرده‌اند! منتظر مي‌مانيم تا پژواك دكتر علي سلاجقه را نسبت به اين خبر بدانيم و بخوانيم.


آیا بوم گردی می تواند به محیط زیست خدمت کند؟

    امروز همایش آموزشی – تخصصی طبیعت گردی و تنوع زیستی همزمان با سال جهانی گونه گونی زیستی در تالار همایش‌های بین‌المللی هتل المپیک تهران برگزار می‌شود. نگارنده هم تا ساعتی دیگر، سخنرانی خویش را با عنوان: «بوم گردی؛ تهدید یا فرصتی برای مهار بیابان زایی» ارایه خواهد داد.
    باشد که برگزاری چنین نشست‌های تخصصی منجر به افزایش ظرفیت‌سازی اطلاعاتی در این حوزه نزد مردم و مدیران شود.
ادامه نوشته

برای ماندگاری این بهشت چقدر باید  هزینه داد؟

    فقط کافی است یک لحظه چشمانتان را بربندید و دوباره زمین زیرپایتان را از منظر این طوطی پدرسوخته! نگاه کنید ... ببینید چه حس نابی دارد پهلو زدن به باد مخالف و پرواز کردن بر فراز آبی‌ترین سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی ...
ادامه نوشته

از قورباغه ی تنها در زریوار تا قورباغه‌های مست عشق در شورمست!


    خانم ناهید غفاری، یکی از خوانندگان گرامی مهار بیابان‌زایی تصویر این زوج عاشق را در کنار دریاچه شورمست برایم ارسال کرده و نوشته‌اند: این دو بر خلاف آن قورباغه‌ی بی‌نوا در کنار زباله‌های زریوار، انگار هنوز آرامش دارند ...
ادامه نوشته

در آخرین روز تیر 89 ، دماوند سه مهمان ارزنده ی دیگر دارد!

    سه هموطن طبیعت‌گرا و ورزشکار، عزم‌شان را جزم کرده‌اند تا در واپسین پنج‌شنبه‌ی تیرماه 1389، به سوی چکاد دماوند اوج بگیرند تا پیام سال جهانی گونه گونی زیستی را به آسمان ایران نزدیک‌تر کنند ...
ادامه نوشته

سد کرج را فراموش کنید ؛ لتیان را دریابید!

    در چهارمین روز اردیبهشت ماه نوشتم که روزگار مهم‌ترین منبع آب شرب 10 میلیون تهرانی، اصلاً خوب نیست. آن روز با انتشار تصاویر جزایری از آلاینده‌های انسان‌ساز در انتهایی‌ترین بخش از دریاچه سد کرج، کوشیدم تا توجه متولیان پاکسازی و حراست از رودخانه‌های کشور را متوجه خطر عظیمی کنم که مستقیماً جان انسان‌ها را نشانه رفته است ...
ادامه نوشته

سوئدی‌ها به کمک کاج‌ها می‌خواهند بارون درخت‌نشین را زنده کنند!


    نمی‌دانم این سعادت را داشته‌اید تا کتابی را بخوانید که بیش از نیم قرن پیش در سال 1959 به رشته‌ی تحریر درآمده؟ آن هم از نویسنده‌ای که ربع قرن پیش درگذشته است! نام آن کتاب، «بارون درخت نشین یا The Baron in the Trees» است؛ کتابی که توسط یک ایتالیایی متولد هاوانا به نام ایتالو کالوینو  (Italo Calvino) به رشته‌ی تحریر درآمده و حکایت آدمی است که ترجیح می‌دهد روزگار آدم‌زمینی‌ها را از روی درخت دنبال کند و هرگز به زمین بازنمی‌گردد؛ رؤیایی که شاید برای خیلی‌ها هنوز هم جذاب باشد ...
ادامه نوشته

برای لک لکی که یادمان می‌اندازد ؛ زندگی زیباست!

    این تصویر را که رامیار عزیز از روستای زیبای خورینج یا خرنج پیران‌شهر (استان آذربایجان غربی) شکار کرده است، ساعتی است که مرا به فکر فرو برده است ...
    این که شاید آن لک لک نداند که با آرامشش، با انتخاب چنین جایگاهی برای زیستن و با حضورش در این روستا، تا چه اندازه بینندگانش را به وجد آورده و سرمست کرده است ...
ادامه نوشته

پاسخ تلخ ماهیگیر متخلف در تالاب انزلی: امروز را چه کنم؟!

    دیروز در هنگام بازدید از تالاب انزلی به همراه آقای مهندس ابراهیم افخمی، رییس اداره محیط زیست شهرستان انزلی به یک صیاد متخلف برخورد کردیم که در فصلی که صید ممنوع است، مشغول توراذداختن در تالاب و صید ماهی بود.
    وقتی به وی متذکر شدیم که چرا این کار را می کند؟ گفت: شکم زن و بچه‌ام خالی است و چاره‌ای ندارم!
    گفتیم: مگر نمی‌دانی که اگر در این زمان صید کنید، دیگر چیزی از نسل ماهی نخواهد ماند و همه‌ی صیادان هم بیکار خواهند شد و خسارتی بزرگ‌تر به 600 خانواری که از محل صیادی در تالاب انزلی روزگار می‌گذرانند، وارد خواهد شد؟

ادامه نوشته

لطفاً به زنبورها دقت کنید ؛ شاید آنها هم ایستاده می‌میرند!

    این زنبور را که می‌بینید، اهل سبزه‌زارهای حد فاصل آهار تا ده تنگه در شمال چکاد توچال تهران است. البته شاید بهتر آن است که بنویسم: بود نه است! زیرا آخرین باری که در حال پرواز رؤیت شده، احتمالاً 12 خرداد 1389 بوده است ...
ادامه نوشته

همه‌ی خبرها در طبیعت بختیاری بد نیست!

    پس از ماجرای تلخ و شرم‌آور گون‌سوزان در دامنه‌های زیبای کوه کلار – که البته دیده‌بان سخت‌کوش طبیعت بختیاری قول داده آن رخداد تلخ را پیگیری کند – اینک می‌خواهم از اتفاقی فرخنده در مجاورت کوه کلار با شما سخن بگویم ...
ادامه نوشته

جشنواره گونه گوني زيستي در موزه دارآباد تهران


    تقريباً به نيمه‌هاي سال جهاني گونه گوني (تنوّع) زيستي نزديك مي‌شويم؛ سالي كه قرار بود شمار رخدادهاي خوش براي طبيعت‌دوستان ايراني رو به افزايش گذارد؛ امّا شوربختانه بايد بپذيريم كه نه‌تنها چنين نشد، بلكه همچنان اين سيل خبرهاي نااميدكننده و پس‌رونده است كه نشان از شتاب بيماري زمين در ايران دارد؛
    تكميل سناريوي خشك‌شدن تالاب‌ها و درياچه‌هاي ايران، شور شدن اراضي، كاهش حاصلخيزي خاك در آذربايجان غربي، افزايش گرد و غبار موجود در هوا، اُفت كمي و كيفي آب‌هاي رو و زيرزميني، انفجار زباله در طبيعت ايران و فرمان به انفجار جمعيت در كاشان از سوي عالي‌ترين مقام اجرايي كشور؛ آن هم در سكوت مطلق علماي دانش جمعيت‌شناسي و متوليان محيط زيست انساني، حكايت از آن دارد كه گونه‌گوني زيستي در سال 2010، هرگز از كابوس قرار گرفتن در سياهه‌ي سرخ در معرض انقراض خلاصي نخواهد يافت.
    چنين است كه اگر مي‌خواهيد فرزندان‌تان به عنوان آخرين نسل حاضر در ايران، همچنان برخي از زي‌گونگي ناهمتاي زيستمندان ايراني را ببيند، در روزهاي پنج‌شنبه و جمعه (آخرين روزهاي دومين ماه بهار 1389) دست ايشان  را بگيريد و خود را به موزه دارآباد برسانيد ...
    اين شايد آخرين فرصت براي يك وداع شكوهمند با بسياري از جانداران ايران‌زمين باشد! شايد هم يكي از آن كودكان، توانست كاري كند كارستان و دوباره نوشخند زندگي را به سيماي مظلوم طبيعت وطن بتاباند.

قوی گنگ به روایت حر منصوری

    حر منصوری را همه‌ی محیط‌زیست‌چی‌های میانکاله‌رو می‌‌شناسند ... یکی از تورلیدرهای عاشق طبیعت ایران که البته شیفته‌ی canon هم هست و فکرکنم تنها ایرانی باشد که در وصف یک دوربین، شعر سروده باشد! نه؟

    او اخیراً یک فتوبلاگ هم راه انداخته که تماشای این قوی گنگ - cygnus olor -  در آن برایم لذت‌بخش بود.


    گفتم: شما هم نگاه کنید تا هم میانکاله را بهتر بشناسید، هم حر را هم حال‌تان در این صبح جمعه خوش‌تر شود! کار بدی که نکردم! کردم؟

اهالی کانی‌برازان: تالاب، خون رگ‌های ماست!

    همان طور که می‌دانید، نخستین جشنواره و همایش ملّی پرنده‌نگری در ایران، شنبه‌ی گذشته، هیجدهم اردیبهشت ماه 1389در مجموعه‌ی فرهنگی تاریخی سعدآباد برگزار شد. از آنجا که سال 2010 از سوی سازمان جهانی گردشگری هم سال توریسم و گونه‌گونی زیستی نام گرفته و همچنین به بهانه هشتم ماه می مصادف با 18 اردیبهشت ماه که در اروپا روز پرندگان مهاجر نامیده می‌شود، برنامه‌ای با عنوان "جشنواره و همایش ملّی پرنده‌نگری" مشتمل بر نمایشگاه عکس پرنده‌نگری، بازدید از پرندگان با دوربین‌های تلسکوپی، مسابقه عکاسی دیجیتال از پرنده، نمایشگاه توانمندی‌های اکوتوریسم و محیط‌زیست ایران، نمایشگاه پرنده در نگاره‌ها و هنر، نمایشگاه تجهیزات پرنده‌نگری، کارگا‌ه‌های آموزش پرنده‌نگری و برنامه‌های متنوع برای کودکان برگزار گردید. گفتنی است همایش ملی پرنده‌نگری با همکاری معاونت گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، کمیته ملی طبیعت‌گردی، مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد و دوستان عزیزم در مؤسسه آوای طبیعت پایدار برگزار شد ...

ادامه نوشته

آیا نیاسر هم به سرنوشت تلخ سرعین بدل خواهد شد؟

    آنها که 10 سال پیش به سرعین رفته بودند، می‌دانند که چه می‌گویم. امروز دیگر سرعینی باقی نمانده تا بتوانی در آن آرام گیری و از طبیعت نابش لذت ببری. ماجرای تلخ سرعین و هجوم بی‌ضابطه و افسارگسیخته‌ی گردش‌پذیران و گردشگران به این منطقه، سبب شده تا امروز کمتر طبیعت‌گردی مشتاق دیدن سرعین باشد؛ زیرا ظرفیت پذیرش در طراحی 150 مجتمع رفاهی سرعین دیده نشده است ...

ادامه نوشته

فقر فرهنگی یا فقر مدیریتی؟ مسأله این است!

     خوانندگان دیرآشنای مهاربیابان‌زایی، لابد از محتوای پرسشی که از تاریخ 5 مرداد 1387 در وبلاگ مهار بیابان‌زایی مطرح کرده‌ام، آگاهی دارند. تاکنون بیش از 1800 نفر در این نظرسنجی شرکت کرده و 113 نظر هم برای آن به ثبت رسیده است که از این میان، 53 درصد شرکت کنندگان، فقر مدیریتی را مهم‌ترین دلیل تخریب محیط زیست در ایران معرفی کرده‌اند؛ در حالی که 41 درصد نیز، فقر فرهنگی را متهم شماره یک معرفی کرده‌اند ...

ادامه نوشته

چرا بايد از دغاغله در جنوب تا كندس كوه در شمال، آسمان همين رنگ باشد؟!


    خوانندگان گرامي مهار بيابان‌زايي هنوز ماجراي غمبار هموطنان عزيزمان را در گطيش، حموله و دغاغله فراموش نكرده‌اند ...
    قحطي آب و مشكلات بهداشتي در خوزستان – درست يا نادرست و به حق يا ناحق – سالهاست كه دامن اين استان آفتاب‌سوخته‌ي ايران و مردمان خونگرمش را فراگرفته است؛ مشكلي كه البته مي‌توانست و مي‌تواند هرگز وجود نداشته باشد، امّا فقر مديريت و نگاه بخشي و تمركزگرايانه و امنيتي به سرزمين سبب شده تا آن شود كه سزاوار نبوده است.


    اينك امّا ابوطالب عزيز از روستايي به نام کندس کوه از توابع بخش گالیکش شهرستان مینودشت (در نزديكي آبشار بسيار زيباي لوه در غرب تنگراه) برايمان تصاويري را به ارمغان آورده كه نشان مي‌دهد آسمان مردمان محرومش، همان رنگي را دارد كه هزار و پانصد كيلومتر آن سوتر در آسمان دغاغله ديده مي‌شود! نمي‌شود؟


    تأمل‌برانگيزتر آن كه چندين سال است اغلب مردم روستا – به ويژه زنان - تمايل خود را براي جابه جايي سكونتگاه خويش اعلام كرده‌اند تا درچارچوب طرح خروج دام از جنگل و كاهش فشارهاي معيشتي به نوار جنگلي خزر، سپر شرقي هيركاني نفسي تازه كند و هم مردم محروم روستا از مصيبت نداشتن راهي ايمن براي عبور و مرور و قطع پي در پي آب و برق نجات يابند و شاهد چنين تلفات و جراحاتي ناشي از نبود امكانات پزشكي و بهداشتي كمتر باشند.
    اميد كه انتشار اين تصاوير عزم مسئولين را در شتاب دادن به جابه جايي اين روستا و پايان دادن به آلام مردم محرومش بيشتر كند.


    نگاهي به لكه‌هاي برهنه شده در دل جنگل‌هاي هيركاني، نشان مي‌دهد كه چگونه به دست خود داريم استعداد سيل‌خيزي منطقه را در يكي از پرباران‌ترين نواحي ايران‌زمين افزايش داده و بالانس ظرفيت گرمايي ويژه منطقه را با افزايش برهنگي زمين، برهم مي‌زنيم.

درج نظر


جزایر مرگ بر روی دریاچه سد کرج!

    دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی - برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

    امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

    به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

    و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
    شما چه فکر می‌کنید؟
    مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

    البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

چرا کودکان ما به درختان و جانوران احترام نمی‌گذارند؟

فقط تا شامگاه امروز فرصت دارید!


     کتابک، نام یک درگاه مجازی است که گروهی از پویندگان شوریده‌ی معرفت در حوزه‌ی دنیای زیبای کودکان، کوشیده‌اند تا چرخش را در این زمین ناهموار به گردش درآورند.
کتابک را دریابید و به دوستان‌تان معرفی کنید. زیرا ادعایی ندارد جز آن که می‌خواهد پنجره‌ای باشد به جهان خواندن. خوشبختانه یکی از بخش‌های مهم کتابک، بخش خبرها و تحلیل‌های محیط زیستی است که نگارنده نیز افتخار همکاری با آن را دارد.
    به همین مناسبت، مصاحبه‌ی کتابک را با نگارنده می‌توانید در این نشانی بیابید و بخوانید.

    عنوان این مصاحبه چنین است : «ما بزرگتر ها مسئول رفتارهای کودکان مان با طبیعت هستیم! »


درج نظر

پرتاب زباله‌ها به طبیعت ایران، از کدام واقعیت حکایت دارد؟


    طبیعت رنجور وطن، یک نوروز دیگر را هم سپری کرد و آنگونه که مقامات گردشگری کشور اعلام می‌کنند، تقریبن تعداد رخداد سفر در طول تعطبلات نوروزی 1389 برابر با جمعیت کشور بوده است و شاید هم بیشتر!
    چنین حجم پرفشاری از سفر، آن هم در یک محدوده‌ی کوچک زمانی به خودی خود می‌تواند بسیاری از آستانه‌ها را در تحمل بوم‌شناختی یا برد اکولوژیک سرزمین با تنش روبرو کند؛ چه رسد به این که مشاهده کنیم برخی از شهروندان بدون توجه به چنین فشاری، آشکارا زخم‌های عمیق‌تری هم بر پیکر رنجور طبیعت وارد کنند و یا زباله‌های خویش را به دامن پرمهر آن هدیه دهند!
    پیش تر در سفرنامه‌ی نوروزی خود، به گوشه‌هایی از این رخداد تلخ در استان چهارمحال بختیاری اشاره کردم و به چشم خویش خودروهای فراوانی مانند اهالی این جناب پرشیا را دیدم که به سادگی آب خوردن در طول یک مسیر چند کیلومتری و پرتکرار زباله‌های خود را به بیرون پرتاب کرده و فارغ‌البال می‌راندند و به تذکرهای خودروهای پشت خود – از جمله ما – توجه نمی‌کردند.

    چندی پیش، همکار عزیزم، دکتر عادل جلیلی برایم شرح می‌داد که چگونه در یک مسافرت به دامنه‌های سبلان به همراه دانشمندان اکولوژیستی از انگلستان، شاهد ریزش اشک همراهان بریتانیایی خود بوده است! می‌دانید چرا؟ آنها با ناباوری و پس از تماشای زباله‌های فراوانی که در منطقه پخش شده بود، می‌گفتند: چگونه دلتان می‌آید تا این طبیعت بی‌نظیر در جهان را اینگونه بیالایید و نابود سازید؟ آنها اشک می‌ریختند ... در حالی که برخی از ما به اشک آنها می‌خندیدیم! چرا؟
    نگاه کنید این تصویر را که متعلق به یکی از روستاهای بسیار زیبای محور لردگان به بروجن است. ببینید چگونه مردم روستا زباله‌های خود را در رودخانه‌ی حاشیه‌ی روستا رها می‌کنند! و بعد آن بوقلمون را ...

    جالب آن که وقتی از یکی از مسئولین شورای روستا می‌پرسم: چرا فکری به حال دفن بهداشتی زباله‌های دهکده‌ی خویش نمی‌کنید؟ با تلخی می‌گوید: زیرا مردم حاضر نیستند ماهی 2 هزار تومان (برای هر خانه) هزینه‌ی جمع‌آوری زباله‌ها را با ماشین مخصوص بپردازند! مردمی که برایشان پرداخت آن دو هزارتومان اصلاً نفس‌گیر نیست! هست؟
    و دست آخر نگاه کنید که برخی از هموطنان خراسان‌نشین ما در سیزدهمین روز از فروردین 1389 چه بلایی بر سر اخلمد، زشك، طرقبه، شانديز، بند فريمان، آبقد، فردوسي، ازغد و تمام مناطق طبيعي اطراف مشهد آورده‌اند!
   

    به راستی غلظت شتابناک زباله‌ها در طبیعت ایران از کدام واقعیت تلخ خبر می‌دهد و چرا برخی از ما حتا هنوز نمی‌دانیم که پرتاب زباله از خودروی در حال حرکت به بیرون، یکی از غیرمدنی‌ترین و طبیعت ستیزانه ترین و توهین آمیزترین حرکت‌هایی است که یک شهروند می‌تواند انجام دهد؟

    واقعاً چرا؟



    مؤخره:
    فارغ از ماجرای تلخ زباله‌ها، موج شیرین حمایت از مهار بیابان‌زایی در مسابقه‌ی انتخاب برترین وبلاگ جهان در حوزه‌ی محیط زیست (تغییر اقلیم) همچنان ادامه دارد و دوستان نادیده‌ی بیشتری در حال پارو زدن مشاهده می‌شوند که از آن جمله باید به موارد زیر اشاره کرد:

    - لطفاً ازوبلاگ سبز مهار بیابان‌زایی حمایت کنید! غفلت موجب پشیمانیست! - شباهنگ

    - رقابت وبلاگ مهار بیابان زایی با یازده وبلاگ زیست محیطی منتخب جهان - سایت هفت رنگ

    - یک رای ما برای وبلاگ مهار بیابان زایی قدمی کوچک در حمایت از محیط زیست - گفتگوی لاک پشتی

    - کاکا بیاین رای بدید! - تارنمای کاکا جنوبی

    - برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم - اصفهان بلاگ

    - به مهار بیابان زایی رای می دهیم - پایگاه اطلاع رسانی سرزمین جاوید (امیر پریزاد)


درج نظر

قصه‌ی پل قربت در لردگان، غربت را دوباره معنا می‌کند! قسمت سوم

    در ادامه سفرنامه‌ی نوروزی‌ام که تاکنون دو قسمت از آن منتشر شده است، می‌خواهم شما را با محله‌ای در لردگان به نام پل قربت آشنا کنم که گویا اشاره به کولی‌ها یا همان قربتی‌هایی دارد که در سال‌های دور در اینجا تردد داشته و به داد و ستد می‌پرداختند ...

ادامه نوشته

قدر چشمه برم را در لردگان بیشتر بدانیم - قسمت دوم


    لردگان، یکی از شهرهای جنوبی و گرمسیر استان چهارمحال بختیاری است که در آن حتا برنج هم کاشته می‌شود. این شهر از دير‌باز گرانیگاهی برای مبادلات عشايری بوده و کماکان این صفت خویش را حفظ کرده و ارزان‌ترین و تازه‌ترین گوشت قرمز را می‌توان از لردگان تهیه کرد. در متون کهن تاريخی، البته از لردگان با نام لردجان نام برده شده است. این شهر دارای قلعه‌ای باستانی هم بوده که در نزديكی چشمه برم، در دوران لر بزرگ ساخته شده بود و هنوز هم خرابه‌های آن قابل مشاهده است. در حقیقت شاید بتوان لردگان را دارای دیرینه‌ترین تمدن در قلمرو بختیاری‌نشین‌ها دانست، چرا که قدمتش به دوره ایلامیان می‌رسد. افزون بر آن، تمدن‌های بسیار دیگری در این شهر به عرصه ظهور رسیده و جملگی مانند کاخ‌هاشان نابود شدند. در اینجا چندین تپه وجود دارد که گویا از بقایای همان کاخ‌ها باقیمانده و البته جملگی به کوخ رسیده‌اند.


    این شهر اما یک چشمه‌ی بسیار پرآب و زیبا و مشهور به نام "برم" دارد که ریشه‌ی ماندگاری این سکونتگاه در دل تاریخ بوده است. چشمه‌ای که درحقیقت، آبش در صدها کیلومتر آن سوتر به اروندرود و کرانه‌های شاخاب پارس می‌رسد. یعنی، چشمه برم یکی از سرشاخه‌های گوارای کارون به شمار می‌‌رود؛ هرچند از آن گوارایی چیزی دیگر نصیب مردمان شریف خوزستان نمی‌شود. دبی آب این چشمه به طور متوسط به 2400 لیتر در ثانیه می‌رسد که بسیار قابل توجه است، حتا در بحران خشکسالی چند سال اخیر هم هرگز دبی این چشمه از 1670 لیتر بر ثانیه کمتر نشد. به همین دلیل، بیش از دو هزار هکتار از اراضی کشاورزی و پردیس‌های لردگان، حیات خود را مدیون تداوم آبهای جاری و زلال برم می‌دانند.


    افزون بر آن، چشمه برم، به دلیل چشم‌انداز جذابی که ایجاد کرده و برکه‌ی پرآبی که آفریده، همواره به عنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری در استان چهارمحال بختیاری مورد اشاره بوده است. اما روز گار این قطب گردشگری، نه‌تنها روزگار مناسبی نیست، بلکه به شدت در آستانی ویرانی و تخریب هم قرار دارد. این در حالی است که ما در ششمین روز فروردین از این محل بازدید کردیم و قاعدتاً در ایان نوروز، شهرداری‌ها دستی به سر و گوش شهر و نقاط دیدنی‌اش می‌کشند!
    اما همان طور که در این تصاویر مشاهده می‌کنید، روزگار برم، روزگار غم‌باری است و می‌رود که به عنوان یک مخزن انباشت زباله، تمامی جذابیت‌های خود را از دست بدهد.
    امیدوارم مسئولین مرکزنشین در شهرکرد که فقط 150 کیلومتر با برم فاصله دارند، هرچه زودتر، نسبت به ساماندهی این مکان زیبا و کم‌نظیر در طبیعت بختیاری اقدام کنند.

                                                                                    ادامه دارد ...

                                                              درج نظر